گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو

هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو

آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ

وانگاه یکی زرگر زیرک‌دل جادو

منوچهری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

چون ذره هوا میکند ای ماه ز هر سو

دلها بتو خورشید رخ غالیه گیسو

بی روی تو گل خار بود اهل خرد را

هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو

دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

بی روی تو گل خار بود اهل خرد را

هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست

ز آنروی که شد جفت چنان طاق دو ابرو

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

با چین سر زلف تو در بوی فروشی

دم جز بخطا می نزند نافه آهو

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

هر چند که لؤلؤش یکی حلقه بگوشست

چون سود بر آن باد بنا گوش تو پهلو

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

هر صبح زنم کوی ترا آب ز دیده

تا زحمت گردت ندهد خاک سر کو

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

دریاب که بی هیچ سبب هندوی زلفت

از شوخی و غمازی آنغمزه جادو

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۲

 

در ظلمت اسکندرم از حسرت لعلت

ماننده ی خواجو

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۶

 

گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو

صد آه کشد از جگر سوخته آهو

خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم

از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو

صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی

[...]

کمال خجندی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو

تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو

چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست

هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو

آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو

تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست

هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست

چون فاخته تا چند زنی نعره که: کو،کو؟

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

گر یار ندیدیدی، بطلب در همه جایی

تا یار نبینی نشود کار تو نیکو

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

میزان خدا عقل شریفست درین راه

گر تو سبک آیی نبود عیب ترازو

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

من عاشق آن روی دل افروزم و حیران

زاهد دهدم توبه ز روی تو،زهی رو!

قاسم انوار
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۲

 

شوخی که منم فاخته سرو قد او

پیوسته چو طوطیست ادا فهم و سخنگو

هر لحظه مرا با نگه گرم ز هر سو

دنبال خودش می کشد آن نرگس جادو

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۷

 

عمریست چو من فاخته سرو غلامت با آن قد دلجو

هر حلقه یی از زلف دلاویز تو دامیست بر گردن آهو

از بس که شب و روز تو را باغ مقامست گویند ز هر سو

در خرمن گل مار سیه خفته کدام است با روی تو گیسو

سیدای نسفی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

میرم چو ز من دور شود آن بت دلجو

ربط تن و جان است به هم ربط من و او

از بی‌کسی‌ام نیست شکایت که بود بس

با داغ توام الفت و با درد توام خو

در دادن جان حاجت سعی اجلم نیست

[...]

مشتاق اصفهانی
 
 
۱
۲
۳