گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۰۷

 

آیین عجم رسم جهاندار فریدون

بر شاه جهاندار فری باد و همایون

عنصری
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۱۷

 

شادند همه خلق به عید عرب اکنون

بر شاه عجم عید عرب باد همایون

فخر ملکان ناصر دین خسرو مشرق

تاج سر دولت عضد دولت میمون

سنجر که به مردی و جهانداری و شاهی

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۹

 

آن غالیه گون‌ زلف بر آن عارض گلگون

شیری است درآویخته از عاج و طبرخون

وان خط سیه چون سپه مورچگان است

بر برگ‌ گل و برگ سمن‌ کرده شبیخون

ای بر لبِ شیرین تو عابد شده عاشق

[...]

امیر معزی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون

از دیده روانست به هر نیم شبی خون

خطی است به خون گل سیراب نوشته

آن سبزه نو رسته بر آن عارض گلگون

سنگی که زدی بر سر ما بیجهتی نیست

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون

کز گونه تو لاله خجل گشت و دگرگون

زنجیر بود چاره دیوانه ولیکن

ماییم که گشتیم به زنجیر تو مجنون

خطت سپه زنگ چو می برد سوی روم

[...]

شاهدی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

در سینه و چشم آتش آه اشک جگرگون

چه عالی و چه دون

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

در معرکه راندن نتوانی به جدل خون

ز اشک جگرگون

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۹

 

در گیتی اگر عام شود علت طاعون

آویز و با سخت کند ساز شبیخون

آسیب بروید عوض سبزه زهامون

آشوب ببارد بدل ژاله ز گردون

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۹

 

جاوید اجل پای نهد در پی قارون

مگر از گره خاک برد رخت به گردون

از کون و مکان خیمه زند حادثه بیرون

قتل آن سوی آفاق کشد جامه فرا خون

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۴

 

نوروز عجم آمده و عید همایون

نوروز عرب ساز کن از پرده قانون

شاید بنوائی برسانی دل عشاق

گر راست زنی رنگ بآهنگ همایون

گلبانگ عراقی برد از راه حجازم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۹ - در ستایش پادشاه خلد آشیان محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه فرماید

 

ای ترک من ای عید تو چون روی ‌تو میمون

بر طرهٔ مفتول تو دلها همه مفتون

عقل تو کهن بخت تو نو وقت تو خرم

سال تو نکو حال تو خوش فال تو میمون

زانگونه که بر خلق همایون گذرد عید

[...]

قاآنی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - در توسّل به حضرت سیدالشهدا (ع) جهت رفع مرض طاعون

 

اهل نجف از بیم وبا طعنه ی طاعون

مجموع پریشان و غمین حال و جگر خون

گردیده فراری چه به دشت و چه به هامون

ما سوی تو بشتافته با حال دگرگون

وفایی شوشتری
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه

 

ای واسطه هستی نُه گنبد گردون

سرمایه فیض ابدی مظهر بی‌چون

دانای رموز ازل و نکته بی‌چون

کنز خفی بار خدا گوهر مخزون

از سیل حوادث همه گیتی ز تو مأمون

[...]

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

ابر هنری گوهر تر ریخت به هامون

از خاک برون آمد گنجینه قارون

مرغ از زبر شاخ زند گنج فریدون

ای روت چو آیینهٔ اسکندر ایدون

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲

 

ای مجلس ملی شه و دیهیم همایون

هستند ترا منتظر مقدم میمون

ایام فراقت ز سه سال آمده افزون

وین خلق فشانند به هجرت ز بصر خون

ادیب الممالک