شادند همه خلق به عید عرب اکنون
بر شاه عجم عید عرب باد همایون
فخر ملکان ناصر دین خسرو مشرق
تاج سر دولت عضد دولت میمون
سنجر که به مردی و جهانداری و شاهی
بیش است ز طهمورث و جمشید و فریدون
نازنده به پیروزی او گوهر سلجوق
چون گوهر عباس به بهروزی مأمون
سلطان معظم به هنرمندی او شاد
چون موسی عمران به هنرمندی هارون
با همت او اختر سیار بود پست
با دولت او گنبد دوار بود دون
سیاره نداند که قیاس خردش چند
ایام نداند که شمار هنرش چون
گیتی به حقیقت خطر او نشناسد
دریا چه شناسد خطر لؤلؤ مکنون
ای گشته فلک بر مه منجوق تو عاشق
وی گشته ظفر بر سر شمشیر تو مفتون
یک تن نشناسم نه به احسان تو محتاج
یک دل نشناسم نه به فرمان تو مرهون
عدل و نظر تو سبب امن جهان است
چون باده و مطرب سبب شادی محزون
تا با تو جهان راستتر از قد الف شد
قد همه اعدای تو شد چفتهتر از نون
هر کس که سر از چنبر حکم تو بتابد
یا دل برد از دایرهٔ عهد تو بیرون
هرگز نبود مقبل و آهسته و عاقل
لابد که بود مدبر و آشفته و مجنون
آن روز که تو گوی زنی پیش سواران
از سُمّ سمند تو رسد گَرد بهگردون
وان روز که تو صید کنی بر کُه و صحرا
از سنگ دمد لاله و از خاک طبرخون
وان روز که تو تیغ زنی در صف لشکر
پستی و بلندی همه خانی شود از خون
از نیزهٔ تو بیشه نماید همه صحرا
وز رایت تو کوه نماید همه هامون
خصم تو به افسون و به افسانه کند کار
لیکن به زمانی شود آن کار دگرگون
بیچاره نداند که همی سود ندارد
با دولت و شمشیر تو افسانه و افسون
ملک پدران داد به دست تو زمانه
بسته است میان تا تو چه فرمان دهی اکنون
گر رای به زابل کنی از بهر تماشا
ور روی به توران نهی از بهر شبیخون
فغفور بنالد ز تو در بتکدهٔ چین
چیپال بترسد ز تو بر ساحل سیحون
تو خرم و خندان به نشابور نشسته
سهم تو به دجله است و نهیب تو به جیحون
بس نماندست که ملک ملکان را
آرند به دیوان تو آواره و قانون
پیش کف تو خوارتر از خاک نماید
گر خاک به تو هدیه دهد نعمت قارون
خوانم به صفت جود تو را معجز موسی
گر زنده شد از معجز او مردهٔ مدفون
ای مدح تو در هر دهنی لؤلؤ و یاقوت
وان لؤلؤ و یاقوت به عنبر شده معجون
ناهید ز میزان فلک مدح تو خواند
چون گشت به میزان خرد مدح تو موزون
تا موسم تِشرین بود اندر مه نیسان
تا نوبت کانون بود اندر مه کانون
احباب تو را باد رخ از نار چو تِشرین
و اعدای تو را باد دل از رنج چو کانون
از طایر میمون، تو ندیم ظفر و فتح
خصم تو ندیم نَدَم از اختر وارون
خالق ز تو راضی و خلایق ز تو خشنود
دولت به تو موصول و سعادت به تو مقرون
عید تو همایون و همه سال تو چون عید
پیروزی و اقبال تو هر روز بر افزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شادی و شادمانی مردم در روز عید عرب اشاره میکند و بر اهمیت و بزرگی شاه عجم، ناصر دین خسرو، تاکید میکند. او شاه را مقایسه میکند با شخصیتهای بزرگ تاریخی مانند طهمورث، جمشید و فریدون و چگونگی تاثیر او بر جهان را توصیف میکند. شاعر به شجاعت و هنر شاه اشاره دارد و بیان میکند که با وجود او، آسمان و زمین تحت تاثیر قدرتش هستند. همچنین، ضمن ستایش از فضایل او، شاخصههایی چون عدل و انصاف را به عنوان عوامل مهمی برای آرامش و امنیت جهان معرفی میکند. در کل، شعر به تمجید از شاه و پیروزیهای او میپردازد و روز عید را به عنوان نماد شادی و بهروزی در نظر میگیرد.
هوش مصنوعی: همه مردم به خاطر عید عرب شادمان هستند و به شاه عجم در این روز مبارک تبریک میگویند.
هوش مصنوعی: ناصر دین شاه، پادشاه و افتخار سلطنتها، که در شرق تاج و اعتبار حکومت را به دوش دارد و سبب رونق و خوشبختی دولت است.
هوش مصنوعی: سنجر به جنبههای انسانی و رهبری، از طهمورث، جمشید و فریدون بیشتر است.
هوش مصنوعی: جوانی که به پیروزی او ناز میکند، همانند گوهر سلجوقی است، مانند گوهر عباس که به خوشبختی مأمون میماند.
هوش مصنوعی: سلطان بزرگ به دلیل مهارت هنری او شاد و خوشحال است، همانطور که موسی عمران به خاطر هنرمندی هارون خوشحال بود.
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده او، ستارههای درخشان به زمین میافتند و گنبد آسمان به خاطر قدرت او، پستی و پایین بودنش را احساس میکند.
هوش مصنوعی: سیاره نمیداند که اندازهگیری عقلش چقدر است و تعداد هنرهایش را هم نمیتواند مشخص کند.
هوش مصنوعی: جهان به درستی خطر او را نمیشناسد، مانند اینکه دریا خطر گوهر نهان را نمیداند.
هوش مصنوعی: ای آسمان که به دور سر من چرخیدهای، تو نیز به خاطر زیباییهای من مجنون شدهای و پیروزی بر سر شمشیر تو نیز تحت تأثیر عشق تو است.
هوش مصنوعی: هرگز کسی را نمیشناسم که به لطف تو نیاز داشته باشد و هیچ کسی را نمیشناسم که به دستورات تو وابسته باشد.
هوش مصنوعی: انصاف و توجه تو باعث آرامش و امنیت در این دنیا است، همانطور که شراب و موسیقی موجب شادی و خوشحالی دلهای غمگین میشوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با تو هستم، دنیا برایم زیباتر از همیشه به نظر میرسد و دشمنانم از همیشه ضعیفتر و ناتوانتر میشوند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از قوانین و دستورات تو سرپیچی کند یا از پیمان تو دل بکند، از دایره همراهی و وفا خارج میشود.
هوش مصنوعی: هرگز کسی که آرام و عاقل باشد، به استقبال مشکلات نمیرود؛ بلکه کسی که آشفته و دیوانه است، ممکن است تدبیر بهتری در مواجهه با موانع داشته باشد.
هوش مصنوعی: روزهایی که تو در مسابقه با دیگران شرکت میکنی، غبار حاصل از پای سمند تو تا آسمان بلند میشود.
هوش مصنوعی: روزهایی که تو به شکار خواهی رفت، در کوهها و دشتها، از دل سنگ گل لاله خواهد شکفت و از خاک سرزمین طبرستان، زندگی و شادابی خواهد زاده شد.
هوش مصنوعی: در روزی که تو با شمشیر خود در میدان جنگ ظاهر شوی، دشت پر خواهد شد از خون، و زمین به طور مساوی پوشانده خواهد شد.
هوش مصنوعی: با نیزهٔ تو، جنگل به سادگی در برابر فرود میآید و پرچم تو، قدرتی دارد که کوهها را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دشمن تو با جادو و قصهها شیوهای پیش میبرد، اما در مدتی دیگر آن کار تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: بیچارهای که نمیداند در کنار قدرت و شمشیر تو هیچ فایدهای ندارد؛ همه چیز فقط افسانه و جادو است.
هوش مصنوعی: پدران تو سلطنت را به تو سپردهاند و اکنون زمانه در میان آمده است تا ببیند تو چه دستوری صادر میکنی.
هوش مصنوعی: اگر قصد داری به زابل بروی برای لحظاتی دیدن و تماشا، یا اگر بخواهی به توران روی آوری برای حمله و غافلگیری.
هوش مصنوعی: فغفور از تو در معبد بتها در چین شکایت میکند و چیپال از تو در کنارهٔ سیحون میترسد.
هوش مصنوعی: تو در نشابور خوشحال و شاداب هستی، اما سهم تو از زندگی باید به دجله تعلق داشته باشد و قدرت و صدای تو باید به جیحون برسد.
هوش مصنوعی: دیگر چیزی نمانده که پادشاهان برای ثبت نام خود به دیوان تو پناه بیاورند و در این میان بیقانونی حاکم باشد.
هوش مصنوعی: اگر خاک به تو هدیه بدهد، ارزش تو از خاک هم کمتر میشود، چون مقام تو در برابر کسی که تو را قدر نمیداند، پایینتر است؛ حتی اگر صاحب نعمت و ثروت بزرگی مثل قارون باشی.
هوش مصنوعی: بیت اشاره به ویژگیهای بخشندگی و بزرگی شخصی دارد که به مانند معجزه موسی میتواند تأثیری عمیق و شگرف در زندگی و احوال دیگران بگذارد. این شخص به اندازهای باعظمت و بخشنده است که اگر زنده میبود، میتوانست حتی مردههای مدفون را نیز زنده کند. در واقع، این سخن نشاندهنده تأثیر شگفتانگیز و مثبت افراد با ویژگیهای نیکو و کریمانه است.
هوش مصنوعی: تمدح و ستایش تو در زبان هر کسی به مانند مروارید و یاقوت است و این مروارید و یاقوت به شکل عطر خوشبو درآمدهاند.
هوش مصنوعی: ناهید، که به صورت نمادین به سیاره زهره اشاره دارد، به اندازهگیری فضیلت و مقام تو در آسمانها پرداخته و وقتی که به خرد و عقل میرسد، زیبایی و سازگاری تو را به گونهای موزون و هماهنگ توصیف میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فصل بارندگی (تشرین) در ماه نیسان بود و بعد نوبت فصل سرد (کانون) در ماه کانون فرارسید.
هوش مصنوعی: دوستان تو مانند رنگ نارنجی در پاییز، شاداب و خوشاند. و دشمنانت از رنج و درد، بیقراری دل دارند.
هوش مصنوعی: از پرندهٔ خوشحال، تو همنشینی موفق و پیروزی در برابر دشمن، تو همنشین تغییرات ناگوار نباش.
هوش مصنوعی: خدا از تو راضی است و مردم هم از تو خوشحال هستند. نعمت و شانس به تو مرتبط است و خوشبختی با تو همراه است.
هوش مصنوعی: عید تو مبارک است و هر سال تو مانند روز پیروزی و خوشبختی، روز به روز بیشتر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آیین عجم رسم جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون
آن غالیه گون زلف بر آن عارض گلگون
شیری است درآویخته از عاج و طبرخون
وان خط سیه چون سپه مورچگان است
بر برگ گل و برگ سمن کرده شبیخون
ای بر لبِ شیرین تو عابد شده عاشق
[...]
تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون
از دیده روانست به هر نیم شبی خون
خطی است به خون گل سیراب نوشته
آن سبزه نو رسته بر آن عارض گلگون
سنگی که زدی بر سر ما بیجهتی نیست
[...]
گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون
کز گونه تو لاله خجل گشت و دگرگون
زنجیر بود چاره دیوانه ولیکن
ماییم که گشتیم به زنجیر تو مجنون
خطت سپه زنگ چو می برد سوی روم
[...]
در سینه و چشم آتش آه اشک جگرگون
چه عالی و چه دون
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.