نه همین مهر تو آمیخت به آب و گل من
که مخمر شده ز آغاز ز مهرت دل من
دل من مشکل من بود همانا به جهان
تا نشد خون دل من حل نشد این مشکل من
تو بدل اندری و دل همه جا در پی تست
چند غفلت کند از خویش دل غافل من
بهر دستان تو آریم بهر دستان چون
ناخن از خون کسان رنگ مکن قاتل من
دوش عشق تو ندا داد بآواز بلند
منم آن دجله که شد بهر فنا ساحل من
تخمها کشته حریفان و درودند بکام
تخم ناکشته خدا را چه بود حاصل من
ندهم دامنت از دست من ای دست خدا
گر تو گوئی برو آشفته نه ای قابل من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق شاعر به محبوبش است. شاعر بیان میکند که وجود محبوبش در زندگیاش چقدر تأثیرگذار بوده و چگونه قلبش به خاطر عشق او دچار مشکلاتی شده است. او از شوق و دلتنگی خود میگوید و احساس میکند که تنها عشق محبوب میتواند مشکلاتش را حل کند. همچنین، شاعر به این نکته اشاره دارد که در پی محبوبش در هر لحظهای است و همواره به یاد اوست. در پایان، او به محبوبش میگوید که اگرچه در چنگش است، اما هیچگاه نمیگذارد این عشق و دلبستگی از دست برود.
هوش مصنوعی: دل من از آغاز عشق تو شکل گرفته و به وجود آمده است، نه تنها به خاطر محبتت که مانند مخمر، آن را به زندگی و نشاط تبدیل کردهای.
هوش مصنوعی: دل من مشکل اصلی من بود، زیرا تا زمانی که در این دنیا نمیزدم، درد و رنج من برطرف نمیشد.
هوش مصنوعی: تو در حقیقت جان و دل منی و همیشه در تلاش جستجوی تو هستم، اما دلم به خاطر غفلتهایش از خود غافل شده است.
هوش مصنوعی: برای دستان تو از دیگران کمک میگیریم، اما مانند ناخنها که از خون دیگران رنگ میگیرند، دستانت را به خون کسی آغشته نکن، ای قاتل من.
هوش مصنوعی: دیروز عشق تو با صدای بلند به من اعلام کرد که من همان دجلهای هستم که برای نابودی به سمت ساحل خود حرکت میکند.
هوش مصنوعی: بذرهایی که حریفان میکارند، به ثمر میرسند و خوشاقبالی میآورند. اما من که هیچ کاری نکردهام، به چه امید و نتیجهای از خدا 기대 داشته باشم؟
هوش مصنوعی: من اجازه نمیدهم که دامن تو از دستم رها شود، ای دست خدا، حتی اگر تو بگویی برو، من آشفتهام؛ تو از آن جهت که به من مرتبط هستی، ارزش من را نداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس ندارد خبر از واقعهٔ مشکل من
حاصلی نیست ز اندیشهٔ بیحاصل من
دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر
هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من
می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا
[...]
ای به هر موی شده بسته زلف دل من
وی به هر کوی شده در طلبت منزل من
این چنین در هم و پیچان ز چه گشته ست دلم
سایه زلف تو افتاد مگر در دل من
کارم از شکل سر زلف تو مشکل شده است
[...]
بیخ عشق تو نشاندند بتا! در دل من
غم مهر تو فشاندند، در آب و گل من
تیر مژگان تو از جوشن جان میگذرد
بر دل من مزن ای جان که تویی در دل من
روز دیوان قیامت که منازل بخشند
[...]
ای سرشته غم گیپا و کدک در دل من
سوخت در آتش بریان دل بی حاصل من
مشکلم بود که در حلقه گیپا چه بود
حل شد از دولت نان، شکر خدا مشکل من
فکر کر دم که دگر نان نخورم روزی چند
[...]
نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من
غنچه هایش بود آغشته به خون دل من
بی تو زینسان که به جان آمدم از هستی خویش
زود باشد که شود کوی عدم منزل من
نبود همره جانم به جز اندیشه تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.