گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۹

 

بی شرم گروهی ز می بی خبری مست

آبی که تر و خشک جهان سوده بر او دست

بگشاده در کاوش و کین بر رخ او بست

تا شاد کند جان اعادی دل او خست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۴

 

آن تن که نه در پای تو بر راه رضا چست

دست از سر و جان شست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۸

 

طول املم بر به فدای تو چو دل بست

کوته نکنم دست

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

گلزار مگوئید که قصری زبهشت است

ساقی نه پری کادمی حور سرشت است

نه باده بساغر بود و محمل مستان

کان چشمه کوثر بود آن باغ بهشت است

جویند ترا شیخ و برهمن چه تفاوت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

تا سوز دل از آن لب لعل نمکین است

زخمی که نمک سوده بر او حالتش اینست

زخم از مژه دارد دل و دار و زلب لعل

وز نافه مو بستر و بالین که چنین است

یک چین بجهانست و در او نافه آهو

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

هم وعده و هم منع ز بخشش چه حسابست

جان نیست، مکرر نتوان داد، شرابست

در مژده ز جوی عسل و کاخ زمرد

چیزی که به دلبستگی ارزد می نابست

لهراسپ کجا رفتی و پرویز کجایی

[...]

غالب دهلوی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

بیگانه چه داند که تویی پرده برافکن

وانجا که منم نیز چه حاجت به نقاب است

در هر قدمم روی تو آمد به نظر لیک

در کام دگر باز بدیدم که حجاب است

صد گنج نهان بود مرا در دل و یاران

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - د‌ر ستایش شاهزادهٔ علیین و ساد‌ه فرمانفرما فریدون میرزا طاب ثراه فرماید

 

گاه ط‌رب و رو‌ز می و فصل بهارست

جان خرم و دل فارغ و شاهد به‌کنارست

باد سحر از آتش گل مجمره سوزست

خاک چمن از آب روان آینه‌دارست

تا می‌نگری کوکبه ی سوری و سرو است

[...]

قاآنی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش والی یزد علی‌خان خلف امیر حسین‌خان نظام‌الدوله

 

بالای تو سروست نه یک باغ نهالست

ابروی تو طاقست نه یک جفت هلالست

زلف تو شبست آن نه شبستان فراقست

روی تو گلست آن نه گلستان وصالست

یک زوج غزالست دو چشم تو نه حاشا

[...]

قاآنی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش والی یزد علی‌خان خلف امیر حسین‌خان نظام‌الدوله

 

روی تو بهارست نگارا نه بهشتست

همشیرهٔ حورست نه فرزند فرشته است

در طینت تو کرده خدا دل عوض گل

وانگه به دل آب به مهتاب سرشته است

زلف تو عبیرست نه عودست نه دودست

[...]

قاآنی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

گر باده کشانرا طرب از باده ناب است

روی تو بصد بار مرا به ز شراب است

دل رفت مرا خرقه و سجاده و تسبیح

در دجله بریزید که بغداد خراب است

هین دفتر دانائی من پاک بشوئید

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در تهنیت مولود مسعود مرکز دایره اصطفا خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله

 

ای آنکه زلال هممت گرد زلل شست

از تو گل توحید ز دلهای امم رست

بشمارم اگر واجبت این گفته بود سست

ورگویم ممکن لقب سعد نهم بست

جیحون یزدی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

چون بره بیچاره به چوپانش نپیوست

از بیم به صحرا در نه خفت و نه بنشست

خرسی به شکار آمد و بازوش فروبست

با ناخن و دندان ستخوانش همه بشکست

شد بره ما طعمه آن خرس زبردست

[...]

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - سرچشمهٔ فین

 

سرچشمهٔ «‌فین‌» بین که در آن آب روانست

نه آب روانست که جان است و روان است

گویی بشمر موج زند گوهر سیال

یا آن که به هر جدول‌، سیماب روانست

آن آب قوی بین که بجوشد ز تک حوض

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)

 

ننگ‌است - که‌ننگین شود این نیت احرار

این‌صحبت‌اصلاح‌وطن‌نیست که‌جنگست

از ما چه توقع -‌به قبال صف قاجار

کاین فرقه برین گله شبان نیست پلنگست

جمهوری ایران -‌سر دین را نتراشد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » از ماست که بر ماست

 

یک تن چو موافق شد یک دشت سپاه است

با تاج و کلاهست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » از ماست که بر ماست

 

اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است

زین قوم شریفست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » از ماست که بر ماست

 

گوییم که بیدار شدیم‌! این چه خیالست‌؟

بیداری ما چیست‌؟

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode