گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۹

 

آنکه رفت از برم گر آید باز

جان رفته بتن درآید باز

صبح عیش از افق بتابد نور

ظلمت شام غم سرآید باز

باده پیما شود لب ساقی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۰

 

ساقیا زان شراب شورانگیز

شوری اندر دل کباب انگیز

مژده یاران که زاهدی افکند

در خم باده خرقه پرهیز

دل که خالیست از محبت غیر

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۱

 

چرا باشم دلا ناکام امروز

که مهرم رخ نمود از بام امروز

فشاندم بس ز دیده دانه اشک

همائی آمدم در دام امروز

دلم آرام از آن دارد که دارد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۱۵

 

ما مقیمان تخت تحمیدیم

سرفرازان تاج تمجیدیم

می فروشان مصطب توحید

باده نوشان بزم تجریدیم

دریکتای قلزم وحدت

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۹

 

سحرگاهان که بگشاده در دوست

تمنا برد ما را تا بر دوست

درآن تاریک شب دیدیم روشن

ز نور حق همه پا و سر دوست

تجلی زار شد طور دل ما

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۹۴

 

ندانم آخر از داغ دل من

چه گلها سربرآرد از گل من

زهی شست و زهی بازو و زهی تیر

که زد او زخم کاری بر دل من

دلم آن مرغ بسمل گشته تست

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۰۸

 

تو در خوبی باین خوبان نمانی

که خوبان جمله جسمند و تو جانی

چو برخیزی ز بالای بلاخیز

هزاران فتنه در دلها نشانی

لب جان پرورت گر خضر دیدی

[...]

نورعلیشاه