گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵

 

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم

کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان

تا من دمی برآرم اندر کنار جانان

در خواب کن زمانی آسودگان شب را

کآن ماه رو نترسد زآواز صبح خوانان

ای کاشکی رقیبان دانند قیمت تو

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۶

 

ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان

ما را به ما گذارید باران و مهربانان

از بیم بد زبانان بردن نمی توانیم

الا به زیر لبها نام شکر دهانان

با چشم و غمزه تو افتاده جان شیرین

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

حاشا که زنده مانم از جور غیر و جانان

شمعی بگو چه سازد با آستین فشانان

از جور خوبرویان مشکل رهند عشاق

این فرقه جان‌سپاران و آنقوم جان‌ستانان

کی حل عقده عشق زاهل خرد برآید

[...]

۱۰ بیت
مشتاق اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۷

 

پیران ز چاره عاجز در کار این جوانان

کاینان به سحر و اعجاز گشتند درس خوانان

بی‌مهر ساقی ما جز خون نکرد در جام

شرب مدام اینست در بزم مهربانان

بانی بگوی نائی اسرار دل کماهی

[...]

۸ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۰

 

دردا که ماند در دل بس حسرت از جوانان

آوخ که سوخت جان ها بر داغ مهربانان

تن کی سبک پی از بند دل گرانان

خفته خبر ندارد سر در کنار جانان

۲ بیت
صفایی جندقی