گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

تا آفتاب چرخ چو زرین سپر بود

تا خاک زیر باشد و گردون زبر بود

تا ابر نوبهار مهی را مطر بود

تا در زمین و روی زمین بر، نفر بود

۲ بیت
منوچهری
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷

 

از دست دوست هر چه ستانی شکر بود

وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود

دشمن گر آستین گل افشاندت به روی

از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود

گر خاک پای دوست خداوند شوق را

[...]

۱۲ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۷

 

با‌آن‌که در وجودِ طعام است عیشِ نفس

رنج آوَرَد طعام که بیش از قَدَر بوَد

گر گُل‌شِکَر خوری به تکلّف، زیان کند

ور نانِ خشک دیر خوری، گل‌شکر بوَد

۲ بیت
سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠١

 

ایدوستان بکام دلم نیست روزگار

آری زمانه دشمن اهل هنر بود

رسمیست در زمانه که هر کم بضاعتی

رتبت بسیش ز اهل هنر بیشتر بود

دریا صفت که منصب خاشاک اندرو

[...]

۵ بیت
ابن یمین
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۵

 

مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود

طاووس را چه حاجت مشاطه گر بود

با سایه همرهی نکنم شب بکوی تو

صاحب نظر ز سایه خود بر حذر بود

گر سیل خون ز دیده فشانیم دور نیست

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - مهمان وعظ

 

ای بلهوس که آمده میهمان وعظ

وقتی بیا که زهر بکامت شکر بود

پژمرده دل زبان نگشایم بموعظت

شمشیر رامقابله باجانور بود

۲ بیت
عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

کسب کمال اهل جهان کسب زر بود

علامه آن بود که زرش بیشتر بود

نیک و بد زمانه بود کاش مثل هم

خارش بسر رسد گلش ار تا کمر بود

داد از نفس درازی این دل که همچو شمع

[...]

۱۱ بیت
کلیم
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۷

 

اشکی که گوهرش ز نژاد جگر بود

هرقطره اش ستاره صبح اثر بود

در حسرت قلمرو آرام سوختیم

چون آفتاب چند کسی دربدر بود

گوهرنمای جوهر ذاتی خویش باش

[...]

۸ بیت
صائب
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶

 

تکوین خیر و شر نه زشمس و قمر بود

عشقست و بس که صادر از او خیر و شر بود

زآنزلف پر شکن بود و چشم فتنه خیز

آشوب فتنه ای که بدور قمر بود

عشقی که سوخت بیخ هوس خیر عاشقست

[...]

۱۵ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - د‌ر ستایش پا‌دشاه ماضی محمد شاه غازی طاب ا‌لله ثراه ‌گوید

 

هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود

کارش ز تار زلف تو آشفته‌تر بود

آشوب ملک شاهی و بیدادکار تست

ترکی و ترک لابد بیدادگر بود

در ملک حسن شاهی زان شور و شرکنی

[...]

۴۷ بیت
قاآنی