گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳

 

در شهر ما بتی است که بر جان بود امیر

چالاک و چست و چابک و عیار و شیر‌گیر

در شاهدی یگانه و در دلبری دلیر

هر جا دلیست در خم زلفش بود اسیر

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

این بندگان مقام حضور است ای فقیر

وان جذبه تو چیست تو لا بعون پیر

ایاک نعبد است پس از آن فعل مستجیر

مقصود از این سلوک بود جذبه مجیر

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۴ - آب جنت

 

ای پیکرت لطیف تر از مخمل و حریر!

زلفت شکسته رونق خوشبویی عبیر

قدت چو نخل طوبی و، لعلت چو سلسبیل

با آب جنت است تو گویی گلت خمیر

از بس که خوش ادایی و، شیرین تکلمی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۸ - خون جای اشک

 

یارب! به خون حلق علی اصغر صغیر

کز کینه گشت حنجرش آماجگاه تیر

ترکی شیرازی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه

 

طفلی که از تجلی او زاد عقل پیر

پیری که عقل طفل سبق خوان و او خبیر

عقلی که شمس تابدش از مشرق ضمیر

نفسی که اوست دائره چرخ را مدیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه فرماید

 

از شاخ سرو و مرغ سحرخیز زد صفیر

برخیز من غلام تو ای ترک بی‌نظیر

سلطان سرخ گل زد زنگارگون سریر

ای لاله تو رهزن و مشک تو دستگیر

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه

 

چرخی که کائنات بچوگان او اسیر

سر زد ز آسمان وجود آفتاب وار

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۴ - قسم دیگر بترتیب طبیعی

 

لحیان و حمره نصرت خارج بیاض و قبض

پس اجتماع و عتبه و انگیس و عقله گیر

قبض دخیل و کوسج و نصرت نقی خد

پس عتبه و طریق و جماعت همی پذیر

ادیب الممالک
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام

 

ای ماه چرخ پیر و مهین پور عقل پیر

کز عمر سیر بودی و در بند غم اسیر

قربان آن دل و جگر پاره پاره ات

از زهر جانگداز وز دشنام و زخم تیر

ای در سریر عشق، سلیمان روزگار

[...]

غروی اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر البرره و قاتل الکفره علی علیه‌السلام

 

هر دل خورد ز غمزه‌ات‌ ای رشک ماه تیر

از دود آه تیره کند روی ماه و تیر

در ملک دل تو شاهی و در شهر جان تو میر

میرم ز روی شوق بگویی اگر تو میر

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
۳