صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۴
درمانده ام به دست غم بی شمار خویش
آن فرصتم کجاست غم دیگران خورم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۴
تا سیر می توان شدن از جان خویشتن
صائب چه لازم است غم آب و نان خورم؟
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
جانم فدای اوست، بر فیض امانت است
روزی رخش بینم و تسلیم وی کنم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
روزی بود به فیض بگوید امام عصر
خوش باش من به عفو گناهت ضمان شدم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
اخلاص فیض هست ز حافظ زیادتر
حقا بدین گواست خداوند داورم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
فیضا تو را هوای نثار دلست و جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
جانم فدای اوست، بر فیض امانت است
روزی رخش بینم و تسلیم وی کنم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
روزی بود به فیض بگوید امام عصر
خوش باش من به عفو گناهت ضمان شدم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
اخلاص فیض هست ز حافظ زیادتر
حقا بدین گواست خداوند داورم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
فیضا تو را هوای نثار دلست و جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
جویای تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » در منقبت امام علی (ع)
دل را زفیض منقبتت وارهان زغم
یا مرتضی علی ولی صاحب کرم
در نامهٔ عمل به غلام و مخالفت
جرم و ثواب گشته کم و بیش و بیش و کم
برهم زند ز جوش طپش بال اهتزاز
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷
برخیز سوی عالم بالا برون رویم
از خود به یاد آن قد رعنا برون رویم
مطرب رهی بسنج که از جا برون رویم
تا دست دل گرفته ز دنیا برون روبم
این خاکمال، قطرهٔ ما را سزا نبود
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵
دانی که چیست بار ترازوی این دو دم
این پله اش حدیث حدوث است آن قدم
آباد باد ملک عدم زان که در وجود
آمد جهان و هر چه در او هست از عدم
با آن که پی به پی ز پی عمر می روم
[...]
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » پاسخ ظالم در روز قیامت
لا تظلمن اذا ما کنت مقتدرا
فالظلم مقدره تفضی إلی الندم
تنام عیناک و المظلوم منتبه
یدعو علیک و عین الله لم تنم
خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۲۱
ای خون فشرده در دل یاقوتت از رقم
تیر فلک چو قوس ز رشک شده است خم
این بارهاست کز پی یک نامه سیاه
آدم روانه گشت، نه لا بود و نه نعم
چون تو سوار شاهی و بیمی زمات نیست
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۲۳ - انسی جنابذی
باز این دلِ شکسته خیال وصال کرد
چیزی خیال کرد که نتوان خیال کرد
آن چنان از مرض عشق تو بگداخت تنم
که مرا هرکه ببیند نشناسد که منم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۱ - واعظ قزوینی
از هیچ کس بجز دو زبانی ندیدهام
خلق زمانه را همه گویی زبان یکی است
دور و دراز شد سفر بی خودی مرا
گویا به بوی زلف تو از هوش رفتهام
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳ - اسرار سبزواری سَلَّمَهُ اللّهُ تَعالَی
ز اسرار خویش آگهی اسرار را دهم
چون با خود آیم و سفر از خویشتن کنم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
بادی ز کوی دلبر شیرین شمایلم
آمد شکفت از نفسش غنچهٔ دلم
خورشید از مشارق غیبی طلوع کرد
خوش جا گرفت آینه سان در مقابلم
زنجیر زلف اوست وگر نه بدان صفت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۷ - احمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّه
چون چتر سنجری رخ بختم سیاه باد
با فقر اگر بود هوس مُلک سنجرم