تا چند خون زرشک تماشاییان خورم؟
دل جای دانه چند درین گلستان خورم؟
تا هست خون چرا می چون ارغوان خورم؟
تا دل بجا بود چه غم آب و نان خورم؟
صد دل حریف یک غم فیروز جنگ نیست
من چون به نیم دل غم صددودمان خورم؟
آخر مروت است که زاغان درین دیار
شکر خورند و من چو هما استخوان خورم؟
در جبهه عزیمت من نور صدق نیست
چون تیر کج مگر به غلط برنشان خورم
هر قطره را کنم چو صدف گوهر خوشاب
من آن نیم که آب کسی رایگان خورم
خون دل است از دهن جام من زیاد
من کیستم که باده چون ارغوان خورم و
آیینه عقیدت من صیقلی شود
هر چند خاکمال درین آستان خورم
درمان من ز برگ سبکبار گشتن است
زان پیشتر که سیلی باد خزان خورم
از سادگی به دست نوازش کنم حساب
از هر که روی دست من ناتوان خورم
درمانده ام به دست غم بی شمار خویش
آن فرصتم کجاست غم دیگران خورم؟
تا سیر می توان شدن از جان خویشتن
صائب چه لازم است غم آب و نان خورم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی مفاهیم زندگی، غم و لذت میپردازد. او بیان میکند که تا زمانی که خون و زندگی دارد، از زیباییهای دنیا و لذتهای آن بهرهمند خواهد شد. بر این نکته تأکید میکند که در شرایط سخت و مشکلات، غم و اندوه خود را بر دیگران تحمیل نکند و به خاطر سادگیاش نمیخواهد به دیگران آسیب بزند. شاعر به اهمیت صداقت و دلدادگی اشاره کرده و میگوید که تا زمانی که خود او را غم و مشکلات دربر گرفته، نباید نگران مسائل مادی و روزمره باشد. در نهایت، او به دنبال آرامش و رهایی از بار غم خود است و تأکید میکند که نیازی به دغدغههای معمول زندگی ندارد.
هوش مصنوعی: چقدر باید از زیباییهای دلنشین و جذاب لذت ببرم؟ آیا باید به همین بسنده کنم یا جایی برای دلمشغولیهای بیشتر در این دنیای زیبا وجود دارد؟
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندگی در وجودم جریان دارد، چرا از لذتهای زندگی مثل شراب ارغوانی پرهیز کنم؟ وقتی که دل و احساس زنده است، دیگر چه کاهلیای در فکر مسائل مادی همچون آب و نان؟
هوش مصنوعی: من با یک دل غمگین، صدها مشکل را تحمل میکنم، اما در مقابله با غم و اندوهی که به جامعهام آسیب میزند، احساس تنهایی میکنم.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر احساس نارضایتی و حسادت است. شاعر نسبت به وضعیتی که در آن دیگران نعمت و راحتی را در اختیار دارند و او خود را در شرایط سختی میبیند، ابراز تاسف میکند. او به طعنه میگوید که آیا درست است که دیگران از زندگی خوب بهرهمند شوند در حالی که او همچنان با مشکلات و فقر دست و پنجه نرم میکند؟
هوش مصنوعی: در مسیر سفر من، روشنایی راستین وجود ندارد، چون تیر کج، چگونه میتواند به هدف درست بخورد؟
هوش مصنوعی: هر قطره را مثل صدف با ارزش و گرانبها میدانم. من آن شخص نیستم که آب کسی را بدون عوض بگیرم.
هوش مصنوعی: از دهن جام من، شرابی سرخ همچون خون میریزد و من کیستم؟ که بادهای به زیبایی گل ارغوان بنوشم و لذت ببرم.
هوش مصنوعی: اگرچه در اینجا امکان دارد دچار لغزش و خاکی شوم، اما هرگز از عقیده و باور خود دست برنمیدارم و آن را مانند آینهای صیقلی و روشن نگه میدارم.
هوش مصنوعی: برای بهبود حال من، باید سبکبار شوم و از بار سنگین رهایی یابم، قبل از آنکه طوفان خزان مرا درهم بکوبد.
هوش مصنوعی: از سادگی و ناتوانیام استفاده میکنم تا به دست نوازش و محبت چیزی را طلب کنم، در حالی که از هر کس که به من لطف کرده باشد، سپاسگذاری میکنم.
هوش مصنوعی: در حالت ناامیدی و یاس از غمهای بیپایان خودم هستم و از خود میپرسم که این زمان کجاست که بتوانم نگران غمهای دیگران باشم؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که میتوانیم از جان خود لذت ببریم و سیر شویم، دیگر چه نیازی به نگرانی دربارهی آب و نان داریم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.