گنجور

 
فیض کاشانی

حاشا که من حدیث ثنای تو طی کنم

من لاف شوق می‏زنم این کار کی کنم

کو پیک صبح تا گله‏های شب فراق

با آن خجسته طلعت فرخنده پی کنم

مهدی کجاست تا همه محصول زهد و علم

در کار خدمت وی و اصحاب وی کنم

از نامه سیاه نترسم که روز حشر

با مهر اهلبیت صد این نامه طی کنم

تا زنده‏ام دم از نبی و آل می‏زنم

کی من حکایت جم و کاووس و کی کنم

جانم فدای اوست، بر فیض امانت است

روزی رخش بینم و تسلیم وی کنم