سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲
کردی به اشتباه کسی سوی من نگاه
من هم از آن نگاه فتادم در اشتباه
بنگر جفای چرخ چه آورده بر سرم
کز جور او به کوی تو آورده ام پناه
اشکم چو گل ز چهره ی سرخ تو گشت سرخ
[...]
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۲ - در سال شکست چوپان اوغلی گفته و بر روی توپ هایی که از لشکر عثمانی گرفتند حک کردند
چون سال بر هزار و دو صد رفت و سی و هفت
قیصر بشد ز فتح علی شاه زرم خواه
عباس شه ز امر ملک شد به مرز روم
زین توپ صد گرفت به یک حمله زان سپاه
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۸
حسنت نهاده دانه دامی عجب به راه
کاندر کمند زلف کشد آهوی نگاه
خورشید سربرهنه به پای تو سر بسود
کز خاک مقدم تو به سر برنهد کلاه
غنچه چو کل به پیش رخت جامه بردرید
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۸
ای هجر تو چو کوه و دل مستمند کاه
این کوه را ز کاه بگردان به یک نگاه
با غیر مهربانی و با دوست سرگران
نامهربان بتا ز دل سنگ آه آه
با روز و هجر و شام فراقم به سوز و ساز
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸
گیرم نقاب برفکنی از رخ چو ماه
کو تاب یک کرشمه و کو طاقت نگاه
یک شمه از طراوت رویت بهار و باغ
یک پرتو از فروغ رخت نور مهر و ماه
یکبار رخش نازبرون تا ز و باز بین
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۴
یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه
در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه
دردا که آهوی حرم از عنف گرگ چرخ
افتاد همچو یوسف و نامد برون ز چاه
هر داغدیده بیوه زنی دختری یتیم
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۸
جم بر حصیر ذلت و جن بر سریر جاه
از کین مهر شکوه کنم یا ستیز ماه
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲ - در مراثی مولی الکونین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید
شد آفتاب دین چو روان سوی رزمگاه
از دود آه پردگیان شد جهان سیاه
در خون و خاک خفته همه یاوران قوم
و از خیل اشک و آه ز پی یک جهان سپاه
سرگشته بانوان سراپردهٔ عفاف
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - وله
جشن ولادت شه جم تخت کی کلاه
افراخت از جنان به جهان چتر بارگاه
پر شد ز جوش و جیش طرب فرش تا به عرش
از جشن مولد شه جم تخت کی کلاه
روئید از بهشت به گیتی یکی درخت
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳
بر مور اگر بچشم عنایت کند نگاه
مانا رباید از سر مریخ و مه کلاه
بر وی ز مکر دیو سلیمان برد پناه
بر چشم بندگان درش همچو پر کاه
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۸ - خون جای اشک
«ترکی» بود به مردم شیراز خاک راه
مداح اهل بیت بود با سرشک و آه
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی
سوزم چو شمع زآتش داغت به قتلگاه
پروانه ها کشند زدل، شعله های آه
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - تغزل
منصور باد لشکر آن چشم کینهخواه
پیوسته باد دولت آن ابروی سیاه
عشقش سپه کشید به تاراج صبر من
آن گه که شب ز مشرق بیرون کشد سپاه
رنجه شدم ز هجر به ارمان وصل او
[...]