گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

از جود در جهان بپراکند نام تو

گردد همی سپهر سعادت به کام تو

خورشید زد علامت دولت به بام تو

تا گشت دولت از بن دندان غلام تو

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در ستایش بهرامشاه

 

چون در کف تو کشت کشیده حسام تو

آمد به گوش دولت عالی پیام تو

هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش

بی دست تو برآید تیغ از نیام تو

از خون سرکشان ویلان شد عقیق رنگ

[...]

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - ایضاً له

 

ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو

ای کدخدای عالم و عالم غلام تو

دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش

کاراسته است شرع محمد به نام تو

عقدی است عقل و واسطه او کلام تو

[...]

ابوالفرج رونی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۱

 

ای مقتدای اهل طریقت کلام تو

ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو

تاثیر کرد صدق تو در سینه‌ها چنانک

شد بی‌نیاز مستمع از شرح نام تو

نام تو چون ورای زمانست و عقل و جان

[...]

سنایی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند

 

ای داده چرخ در همه احکام کام تو

گردون مسخر تو و اجرام رام تو

معصوم همچو نام خدای بزرگوار

در لفظ ها ز فحش و ز دشنام نام تو

بنهاد دوست وار زمانه به دست قهر

[...]

فلکی شروانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۴

 

ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو

بادت مبارک اینکه جهان شد به کام تو

از من به رسم بنده نوازی به او بگو

مشتاق خدمت است غلام غلام تو

آخر نه از توأم همه وقت آمدی پیام

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - فی نعت النّبی صلی الله علیه و آله و سلّم

 

ای افتخار نام نبوّت به نام تو

افزوده حشمت رسل از احتشام تو

تفضیل مکّه بر همه گیتی ز فضل تو

تعظیم کعبه از شرف احترام تو

تا قدر تو ز منزل ادنی مقام یافت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۲

 

جانان کدام دل که نگشتست رام تو

و آن کیست کاو نشد به ارادت غلام تو

جز نام دوست ورد زبانم نمی شود

در هر نفس که می زنم اوّل به نام تو

ناکامی جهان ز جهانت گر آرزوست

[...]

جهان ملک خاتون
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷

 

من مرغ آشیانه قسدم به دام تو

ز آرامگه رمیده و یک چند رام تو

ای ساکنان کوی ترا چشم روشنی

از خاک آستانه عرش احترام تو

روح ملک به جبهه بساید هزار بار

[...]

ابن حسام خوسفی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸ - وله ایضا

 

ای بخت می‌رساند از اشفاق بی‌قیاس

ادبار با هزار تواضع سلام تو

پیک صبا ز روضهٔ نومیدی آمده

با یک جهان شمامه به طوف مشام تو

دارد خبر که عامل دارالعیار یاس

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode