ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو
بادت مبارک اینکه جهان شد به کام تو
از من به رسم بنده نوازی به او بگو
مشتاق خدمت است غلام غلام تو
آخر نه از توأم همه وقت آمدی پیام
آخر کجا شد آن کرم مستدام تو
پیش از سلام پیش روم قاعد ترا
گر در نماز باشم و آرد سلام تو
نام کتار و بوس چو بردن نمی توان
هم بر کنار نامه ببوسیمه نام تو
صد گوش دیگرم ز خدا باشد آرزو
روزی که بشنوم ز رسولی پیام تو
ای کاش نامه روی به پیچیدی از کمال
تا او بگوش خویش شنیدی کلام تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و ارادت خود به محبوبش اشاره میکند و از او میخواهد که نام او را به خاطر بسپارد. او از خوشحالی و سعادتی که به خاطر محبوبش در زندگیاش وجود دارد صحبت میکند و تاکید میکند که در هر حال و زمانی در خدمت اوست. شاعر همچنین از انتظاری که برای شنیدن پیام محبوب دارد و آرزوی دیدار او سخن میگوید، و به طور کلی بیانکننده عمق عشق و وفاداری خود به معشوق است.
هوش مصنوعی: ای دل، تو به عشق او خدمتگزار شدی. ای من، اینکه تو بخشی از زندگیام هستی، برای تو خوشبختی و شادی آرزو میکنم، زیرا دنیا به خاطر تو به خوشی و راحتی رسیده است.
هوش مصنوعی: به او بگو که این بنده عاشق خدمت کردن است و به خاطر تو، که سرور او هستی، مشتاق است به او خدمت کند.
هوش مصنوعی: در نهایت، همیشه از تو پیامهایی دریافت کردم، اما نمیدانم آن لطف همیشگی تو کجا رفت؟
هوش مصنوعی: قبل از اینکه سلام کنم، باید به جایت بیفتم. حتی اگر در حال نماز باشم و تو سلام کنی، باز هم چنین احساسی دارم.
هوش مصنوعی: وقتی نام تو را برمیدارم، نمیتوانم به غیر از آن، هیچ چیز دیگری بگویم، اما میتوانم در کنار آن برایت نامهای بنویسم و تو را ببوسم.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که خداوند روزی به من ده گوش دیگر عطا کند تا پیام تو را از رسولی بشنوم.
هوش مصنوعی: ای کاش که نامهات را به صورت زیبا و با کمال مینوشتی تا او با دقت و توجه کلام تو را میشنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از جود در جهان بپراکند نام تو
گردد همی سپهر سعادت به کام تو
خورشید زد علامت دولت به بام تو
تا گشت دولت از بن دندان غلام تو
چون در کف تو کشت کشیده حسام تو
آمد به گوش دولت عالی پیام تو
هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش
بی دست تو برآید تیغ از نیام تو
از خون سرکشان ویلان شد عقیق رنگ
[...]
ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو
ای کدخدای عالم و عالم غلام تو
دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش
کاراسته است شرع محمد به نام تو
عقدی است عقل و واسطه او کلام تو
[...]
ای مقتدای اهل طریقت کلام تو
ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو
تاثیر کرد صدق تو در سینهها چنانک
شد بینیاز مستمع از شرح نام تو
نام تو چون ورای زمانست و عقل و جان
[...]
ای داده چرخ در همه احکام کام تو
گردون مسخر تو و اجرام رام تو
معصوم همچو نام خدای بزرگوار
در لفظ ها ز فحش و ز دشنام نام تو
بنهاد دوست وار زمانه به دست قهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.