گنجور

 
جهان ملک خاتون

جانان کدام دل که نگشتست رام تو

و آن کیست کاو نشد به ارادت غلام تو

جز نام دوست ورد زبانم نمی شود

در هر نفس که می زنم اوّل به نام تو

ناکامی جهان ز جهانت گر آرزوست

خوش باش زان جهت که جهان شد به کام تو

هر چند خون این دل بیچاره خورده است

بادا شراب عیش همیشه به جام تو

محرم بجز نسیم صبا نیست هیچکس

کز من برد پیامی و آرد سلام تو

دانی چه فتنه ایست که افتاد در جهان

زان چشم آهوانه و زلف چو شام تو

ای دل هوای زلف معنبر چه می کنی

در غم بسوختیم ز سودای خام تو

آن دام و دانه ای که تو داری ز زلف و خال

آخر کدام مرغ نیفتد به دام تو

 
 
 
منوچهری

از جود در جهان بپراکند نام تو

گردد همی سپهر سعادت به کام تو

خورشید زد علامت دولت به بام تو

تا گشت دولت از بن دندان غلام تو

مسعود سعد سلمان

چون در کف تو کشت کشیده حسام تو

آمد به گوش دولت عالی پیام تو

هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش

بی دست تو برآید تیغ از نیام تو

از خون سرکشان ویلان شد عقیق رنگ

[...]

ابوالفرج رونی

ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو

ای کدخدای عالم و عالم غلام تو

دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش

کاراسته است شرع محمد به نام تو

عقدی است عقل و واسطه او کلام تو

[...]

سنایی

ای مقتدای اهل طریقت کلام تو

ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو

تاثیر کرد صدق تو در سینه‌ها چنانک

شد بی‌نیاز مستمع از شرح نام تو

نام تو چون ورای زمانست و عقل و جان

[...]

فلکی شروانی

ای داده چرخ در همه احکام کام تو

گردون مسخر تو و اجرام رام تو

معصوم همچو نام خدای بزرگوار

در لفظ ها ز فحش و ز دشنام نام تو

بنهاد دوست وار زمانه به دست قهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه