گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای افتخار نام نبوّت به نام تو

افزوده حشمت رسل از احتشام تو

تفضیل مکّه بر همه گیتی ز فضل تو

تعظیم کعبه از شرف احترام تو

تا قدر تو ز منزل ادنی مقام یافت

حیران بماند عقل کل اندر مقام تو

شاه فلک ز لوح شرف بر سریر نور

راضی بدان شده‌ست که باشد غلام تو

طاوس سدره را که به عرش است آشیان

زان شد امین وحی که گشته‌ست رام تو

در معرضی که اهل جهان را جزا دهند

دست جهان و دامن آل کرام تو

انعام تو شفاعت عامست یا نبی

بی‌بهره‌ام مساز ز انعام عام تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

از جود در جهان بپراکند نام تو

گردد همی سپهر سعادت به کام تو

خورشید زد علامت دولت به بام تو

تا گشت دولت از بن دندان غلام تو

مسعود سعد سلمان

چون در کف تو کشت کشیده حسام تو

آمد به گوش دولت عالی پیام تو

هنگام حمله خواست که ناگه به ذات خویش

بی دست تو برآید تیغ از نیام تو

از خون سرکشان ویلان شد عقیق رنگ

[...]

ابوالفرج رونی

ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو

ای کدخدای عالم و عالم غلام تو

دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش

کاراسته است شرع محمد به نام تو

عقدی است عقل و واسطه او کلام تو

[...]

سنایی

ای مقتدای اهل طریقت کلام تو

ای تو جهان صدق و جهانی غلام تو

تاثیر کرد صدق تو در سینه‌ها چنانک

شد بی‌نیاز مستمع از شرح نام تو

نام تو چون ورای زمانست و عقل و جان

[...]

فلکی شروانی

ای داده چرخ در همه احکام کام تو

گردون مسخر تو و اجرام رام تو

معصوم همچو نام خدای بزرگوار

در لفظ ها ز فحش و ز دشنام نام تو

بنهاد دوست وار زمانه به دست قهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه