منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵
ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما
ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟
نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی
با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما
جستی و یافتی دگری بر مراد دل
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳ - در وصف نوروز و مدح خواجه احمدبن عبدالصمد وزیر
نوروز روز خرمی بیعدد بود
روز طواف ساقی خورشید خد بود
مجلس به باغ باید بردن، که باغ را
مفرش کنون ز گوهر و مسند زند بود
آن برگهای شاسپرم بین و شاخ او
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
بر لشکر زمستان نوروز نامدار
کردهست رای تاختن و قصد کارزار
وینک بیامدهست به پنجاه روز پیش
جشن سده، طلایهٔ نوروز و نوبهار
آری هر آنگهی که سپاهی شود به رزم
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲ - در تهنیت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم کثیر
نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر
با طالع مبارک و با کوکب منیر
ابر سیاه چون حبشی دایهای شدهست
باران چو شیر و لالهستان کودکی بشیر
گر شیرخواره لاله ستانست، پس چرا
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶
ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم
بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم
افکنده همچو سفره مباش از برای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم
تو مست خواب غفلتی و از برای تو
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشتهست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکردهست باغ لاش
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰ - در وصف بهار و مدح ابو حرب بختیار محمد
نوروز، روزگار مجدد کند همی
وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی
نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست
اوراق عشرهای مجلد کند همی
در لالهزار، لالهٔ نعمان سرخ روی
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۳ - در مدح خواجه ابوسهل زوزنی
نوروز روزگار نشاطست و ایمنی
پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی
بر یاسمین عصابهٔ در منضد است
بر ارغوان طویلهٔ یاقوت معدنی
خیل بهار خیمه به صحرا برون زند
[...]