گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - قصیده در مدح شاه غریب

 

پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛

خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری

پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛

خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری

پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛

[...]

آذر بیگدلی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

پیش که آسمان دهد زیب سریر خاوری

خسرو شرق پا نهد بر سر تخت گوهری

بر اثر مسبِّحان مرغ سحر نشیدخوان

نی ز حجاز و اسفهان یا که به تازی و دری

از اثر سرود آن دیده نبسته اختران

[...]

نشاط اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۰

 

صوفی صومعه که زد دوش دم از قلندری

دید چو می بجام جم خورد برود سکندری

جام کشید و مست شد عارف می پرست شد

گفت که این عرض خواص داده بجان جوهری

وای بپارسا اگر آن بت پارسی رسد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۱

 

تا که به مصر نیکوئی سکه زدی به دلبری

یوسف مصریت ز جان بسته میان به چاکری

نوبت سلطنت بود دعوی معجزه بکن

ختم به توست نیکوئی چون به نبی پیمبری

در غم سیم طلعتت اشک چو زر بود مرا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

دیده ور آن که تا نهد دل به شمار دلبری

در دل سنگ بنگرد رقص بتان آزری

فیض نتیجه ورع از می و نغمه یافتیم

زهره ما برین افق داده فروغ مشتری

تا نبود به لطف و قهر هیچ بهانه در میان

[...]

غالب دهلوی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۷ - شهاب ترشیزی

 

خیز و ز شهر اغنیا خیمه به ملک فقر زن

تا به سپهر برکشی ماهچهٔ توانگری

ساغر بزم بی خودی درکش و درگذر ز خود

تا کندت بر آسمان ماه دو هفته ساغری

منزل یار را بود وادی نفس نیم ره

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۲ - در ستایش شاهزاده آزاده حسنعلی میرزای شجاع السلطنه فرماید

 

دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری

سود بر آسمان سرم از در ذرّه‌پروری

از دو کمند گیسوان وز دو کمان ابروان

بسته‌ دو دست جاودان داده به چرخ چنبری

گر به دو زلفکان او شاه طغان نظر کند

[...]

قاآنی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر مؤمنان علی (ع)

 

هماره تا به نیکویی، مسلّم است مشتری

ملقب است تا فلک، به کینه و ستمگری

به کجروی است تا همی، مدار چرخ چنبری

کنند تا که اختران، به روزگار اختری

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر مؤمنان علی (ع)

 

ندیده دیده‌ی جهان جوان بساط اکبری

به خلق و خو به گفتگو فزون زهر پیمبری

به جلوه همچو احمدی، به حمله همچو حیدری

میان خیل روبهان کوفه چون غضنفری

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر مؤمنان علی (ع)

 

به چین زلف پرشکن، شکست مشک تاتری

به سحر چشم پرفتن، ببست چشم سامری

به رخ بهار شوشتر، به جلوه سرو کشمری

به لب یمن، به خط خُتن، به چهره مهر خاوری

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت امیر (ع)

 

منم «وفایی» ار چه شُهره گشته ام به شاعری

ولی ز می کشانم و به می کشی بسی جری

نمی کند ز من کشان کسی به من برابری

الا، به امتحان من بیار، چند ساغری

وفایی شوشتری
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

عیب جنونِ من مکن ای که ندیده‌ای پری

گر تو ببینیش چو من جامه عقل بردری

ای بدن تو همچو جان رفته به جسم پیرهن

حیف که با چنین بدن سنگدل و ستمگری

از در سعی دیده ام خرد و بزرگ شهر را

[...]

افسر کرمانی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - و برای او

 

ای که نموده ترک سر بهره کلاه سروری

می‌ترسد به سروری هیچ سری به سر سری

بیهده هیچکس نشد شحنه شهر مهتری

با ملک ار ترا بسر هست هوای همسری

ترک نماز جان و دل شیوه نفس پروری

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - و برای او

 

ترک نماز جان و دل شیوه نفس پروری

تا بسپهر برکشی ماهیچه توانگری

تا کندت به آسمان ماه دو هفته ساغری

کی برسی بیار خودگر که ز خویش نگذری

آن که تو بسته‌ای کمر بر در او به چاکری

[...]

صامت بروجردی
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۷ - زمزمهٔ انجم

 

دبدبهٔ قلندری ، طنطنهٔ سکندری

آن همه جذبهٔ کلیم این همه سحر و سامری

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode