گنجور

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

حاجت عقل اندرو گشت روا ای عجب

ساخت هم از بهر خویش از دل و طبعش سلب

سنایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵

 

مست تمام آمده است بر در من نیم شب

آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب

کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام

گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب

گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع

[...]

خاقانی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - مدح علاء الدوله فخرالدین عربشاه

 

تافت چو صبح دوُیم شاخ ملمع سلب

جرم فلک زیر پای چشمه خور، زیر لب

هودج غنچه چنان بند قماط حریر

شاخ شکوفه کشان طرف ردای قصب

مُهره سیمین حباب ساخته بر نطع آب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

دوش مرا حالتی روی نمودی عجب

در نظرم آفتاب تا سحر از نیمه شب

نادره تر این که شب ، کرد ظهور آفتاب

من شده در پیش او ذره صفت مضطرب

بوده بس از اضطراب بی خبر از خویشتن

[...]

حکیم نزاری
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۲

 

نیست تو را ذره‌ای شمع صفت تاب و تب

هست به پهلوی تو بستر عیش و طرب

در ته سر مانده یی بالش پر روز و شب

خفته چنین بی‌ادب شرم نداری عجب

سیدای نسفی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۱ - وله

 

از عجم اکنون نواست تا به عراق عرب

از حسد شور ماست جان مخالف به لب

پیک همایون شاه کوفت حصار کرب

راه نشابور خواست ریزد یا للعجب

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۹ - در مدح حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

قلزم بحر خدا سبط رسول عرب

ز کبر آن خیره سر ز فخر آن بی‌ادب

ز فرط غیرت فشرد لب مبارک به لب

یعنی کای خودپرست کافر دنیاطلب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۱ - توجه امام(ع) به سوی کربلا

 

به چشم زینب جهان سیاه شد همچو شب

دمی که دید آشنا به طشت زد از غضب

ز قهر چوب یزید به راس شاه عرب

نهاد مهر سکوت ز غم چون (صامت) به لب

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در منقبت و مدح حضرت خاتم النبیین و سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

 

آمد مست شراب آن پسر نوش لب

بر سر طالب فکند سایه بوقت طلب

سلطنت نیمروز داد بمن نیم شب

در طرب از جام عشق صافی مینای رب

صفای اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode