چون به سعادت نمود ساقی فرخنده فال
ساغر عیش بهار به هر طرف مال مال
سلسله خرمی یافت ره اتصال
محول الحول داد زمانه را حسن حال
منشی ایام کرد طی سجل ملال
در جریان شد چو سیل جوی ز اقدام راح
تربیتی تازه کرد فیض صبا چون شمال
ز صفحه باغ و راغ ز لون نل و جبال
به قاف عنقا گریخت حزب کلال و ملال
کرد به این المفر سوی عدم ارتحال
جنود فصل شتاء ز صدمه گوشمال
ز میمنه میسره صفوف و قلب و جناح
اریکه سلطنت چو د نصیب بهار
تاجگذاری بوی گشت همی بر قرار
گرفت باج و خراج ز کاج و عاج و چنار
تحتها الانهار برد جهت کیهان بکار
یکدوسه روزی چو دید به خویشکار استوار
دفتر آمال را داد ز نخوت و شاح
رویه افتخار داد ز نو اعتلا
نهاد اندر طبق ز اختفاف بر ملا
به چار سوی جهان متاع ز و علا
چو دید خورشید بخت ز بخت یاری هلا
نمود از مهر چهر شروع در انجلا
چیره به مغزش غرور شد از هبوط ریاح
هادم لذات دهر که با کریم ولئیم
به تنگ چشمی سمر بود ز عده قدیم
به غیر یزدان که اوست به کل شیء علیم
هر که بود هر چه هست ز خصم و یار ندیم
کنند بذل و هوان طرفه عینا مقیم
«کان لعاداته عند حصول النجا»
به دفع جیش ربیع به جنگ انگیخته
ساخت علم صیف را به سیف آویخته
به قهر بنموده خوی ز مهر بگسیخته
اساس نظم بهار زهم فرو ریخته
غبار حذلان نمود به فرق وی ریخته
قرار را بر فرار نمود با افتضاح
آری چون شاه گشت فاقد دیهیم وگاه
مملکتش شد ز دست ماند سرش بیکلاه
روز رعیت شود ز بیپناهی سیاه
فتنه در آن مملکت کند ز هر گوشه راه
گردد یکباره دور شود به کلی تباه
شامش از احتشام صبحش از اصطباح
نفوذ جیر تمور سوخت دل باغ را
به لاله تا حشر ساخت وقف جگر داغ را
کرد بسم سموم سرمه صفت راغ را
کوره حداد کرد دکه صباغ را
به جای بلبل بداد جا زغن و زاغ را
نوای صلصل عویل ناله قمری نیاح
ز شبنم سبزه زار چو عود برخاست دود
بجو بیاران شد آب آتش ذات الوقود
رفت گل و سرورا لطف خدود و قدود
رو به فلک شد فراز سوی سمک شد فرود
بوی طعام از لحوم دود کباب از جلود
از سورت احتراق ز شدت اجتراح
نداری ای روزگار مروت اندر نهاد
ز چشم تنگت فغان ز قلب سنگ تو داد
ریشه بستان دهر ز تیشههای فساد
رساندی آخر به آب دادی یک جا بباد
برم به شکوه مگر داد تو را از وداد
به نزد دارای دین جهان رشد و صلاح
ماه قریشی نژاد شاه لقب عسکری
نتیجه فاطمی ذخیره حیدری
راغی مرغای شرع داعی دین پروری
حارث حکم اله وارث پیغمبری
مظاهر واجبی معالم داوری
مدرک فیض و کمال ذلک فوز فلاح
والد سلطان عصر باب امام زمان
دافع بغی و فساد رافع ذل و هو ان
فلزم احسان وجود کشتی امن و امان
ز امر و نهیش بپا عوالم کن فکان
مهرش با جان قربن روحش در تن روان
مکان بذل و نوال معدن جود و سماح
به جز خدایی که هست قیوماً لا ینام
بر بقه طاعش مطیع از خاص و عام
به خاک وی در سجود به نزد وی در قیام
نمود مالایری چه ما یرای ازدحام
در گردن طوق طوع کرده از وی تمام
برای ذل رقاب ز روی خفض جناح
بطور عز و شرف کلیم حیران اوست
بطور الیاس و خضر زنده به احسان اوست
به قصر اجلال وی که عرش میدان اوست
ستاده کروبیان محو و نثا خوان اوست
جناب روحالامین همیشه دربان اوست
مصبحاً بالماسه ملبیاً بالصباح
غضب خلافت چه کرد به عصر وی معتمد
باخت مدامی بوی نزد نفاق و حسد
بهر به روز جلال به شوکت لاتعد
با حسن بن علی(ع) مظهر ذات احد
روزی با خیل خویش زیاده از حد وعد
برون شد از سامره کلا اشکی الصلاح
ستاد فرعون وار مقابل کردگار
نمود نمرود سان طغیان را آشکار
اعظم تلی رفیع به دشت بد پایدار
پایه به گاو زمین سر به فلک استوار
حکم بلشگر نمود دشمن پروردگار
برای تخریب تل ز روی هزل و مزاح
به طرفه العین داد لشگر آن بد عمل
ریشه او را به آب به حکم ننگ ملل
هر یک یک دامنی بردند از خاک تل
قاعاً صف صف نمود تل را از آن محل
نزد ولی اله داد ز کبر آن دغل
به قلب خویش انجلا به صدر خود انشراح
قلزم بحر خدا سبط رسول عرب
ز کبر آن خیره سر ز فخر آن بیادب
ز فرط غیرت فشرد لب مبارک به لب
یعنی کای خودپرست کافر دنیاطلب
ز بی تمیزی تمیز نداده از روز و شب
به مال چشم و ببین فرق نکاح از سفاح
سپس دو انگشت خود گشود فخر بشر
حزب خدایی نمود به معتمد جلوهگر
ز شش جهت از ملک لشگر بیحد و مر
ز آسمان و زمین ز پیش رو پشتسر
کرده چپ و راست را پر سپه دادگر
همه مهیای نصر مصمم اقتراح
در عراق انفعال دشمن حق شد غریق
چو لشگر ابرهه ز جنگ بیتالعتیق
از خفقان نفس سینه وی گشت ضیق
بر قلبش اوفتاد شرار نارالحریق
انکر الاصوات را داد نشان ازنهیق
کشید دم را به دم چو کلب اندر نباح
ایا شه ذوالحشم ممکن واجب مقام
بودی در کربلا کاش بدین احتشام
به روی نعش حسین پادشه تشنه کام
دمی که از هر طرف شد بسرش ازدحام
کوفی خونخوار کرد چو سنگدلهای شام
به قتل وی اجتماع به خون وی استباح
ز داغ اکبر دلش ز یک طرف داغدار
زخم سنان یک طرف فکنده او را زکار
تاب عطش بر تنش زده ز یکسو شرار
در نظرش موج زن آب روان خوشگوار
فرات بهر چه روی ندانم ای روزگار
به شاه دین شد حرام به دشمن وی مباح
به خلد خیرالنساء پسر پسر میکند
دو چشم خود را به خلد ز گریه تر میکند
بهر حسینش ز سر آب گذر میکند
حریم او را اسیرهر که نظر میکند
به جان شرر میزند به سنگ اثر میکند
از صیحه کودکان ز شیهه ذوالجناح
تنی که پرورده بود به دوش فخر امم
تنی که در عهد مهد به عرش شد محترم
ز داغ وی عاقبت عرش برین گشت خم
یک جا شد پایمال ز سم اسب ستم
یسکو شد ریز ریز ز فرق سر تا قدم
ز ضرب سنگ و عضا به زخم سیف ور ماح
خواهر غمخوار او نوحه کن و سینهزن
به شهرها شد روان به رنج و درد و محن
اسیر هر نابکار شهیر هر انجمن
سلطان المادحین به یادگار ز من
نمود این جامه را طلب بوجه حسن
(صامت) بنمود ختم به نامش از افتتاح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری دینی و ادبی است که به توصیف فصل بهار، زیباییهای آن و همچنین تأثیرات دورانهای مختلف بر انسان و سرزمین میپردازد. شاعر از کرامتهای الهی و نقش آنها در زندگی بشر سخن میگوید و به خصوص به قیامها و مبارزات حق و باطل اشاره میکند. او با استفاده از نمادها و استعارهها، احساسات عمیق بشری را به تصویر میکشد و در نهایت به اهمیت روحانیات و وجود امامان و پیشوایان دینی در زندگی انسان اشاره میکند. در این اثر، بین زیباییهای طبیعی و آلام انسانی تناقضی عمیق وجود دارد و شاعر در تلاش است تا مسیر رستگاری را از میان این دو متضاد پیدا کند.
هوش مصنوعی: زمانی که ساقی خوشخبر به ما شادمانی را نشان میدهد، جام خوشی و لذت بهاری در هر سو فراوان است.
هوش مصنوعی: رشتهای از شادی و خوشبختی به هم پیوسته، زمان به ما خوشی و حال خوب را ارزانی داشته است.
هوش مصنوعی: در طول روزهای زندگی، احساسات و افکار ناامید کننده به یکباره به مانند سیلی در حال حرکت به راه خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی، به تازگی زیباییها و شکوفههای تازهای را در باغ و دشت به وجود آورد، مانند وزش شمال که زمین را نوازش میکند و زیباییهای طبیعی را زنده میکند.
هوش مصنوعی: حزب کلال به مانند پرندهای افسانهای (عنقا) از قافله فرار کرد و به سوی نبود و عدم حرکت کرد و ملال و ناامیدی را با خود به همراه آورد.
هوش مصنوعی: لشکرهای فصل زمستان تحت تأثیر آسیبها و آموختهها قرار دارند و از طرف راست و چپ، به سمت جلو و عقب حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: سلطنت همانند بهار به کسی میرسد که شایسته آن باشد. وقتی که این نعمت به او داده میشود، بوی خوشی در فضا پخش میشود و همه چیز به حالت آرامش برمیگردد.
هوش مصنوعی: مالیات و عوارضی که از درختان کاج، عاج و چنار میگیرند، برای استفاده در آبراهها و کاربردهای مختلف به سمت آسمان و کیهان فرستاده میشود.
هوش مصنوعی: چند روزی که گذشت، وقتی دید به کارهایش مرتب و منظم است، دفتر آرزوهایش را از روی خودخواهی و مغروری به کسی سپرد.
هوش مصنوعی: اشارهای به این دارد که در یک موقعیت خاص، فردی با فخر و شوق به بیان موفقیتها و اوجگیریهای خود میپردازد و با جسارت از مخفیکاریها و رازها پرده برمیدارد. این بیان نشاندهندهی دستاوردها و پیشرفتهای اوست که در قالبی جدید و واضح ارائه میشود.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید بختی درخشان و خوش یمن به وجود میآید، در چهار طرف دنیا نعمتها و داراییهای ارزشمند قابل مشاهده میشوند.
هوش مصنوعی: چهره از محبت و زیبایی آغاز میشود و در دل او احساسی قوی و خودبزرگبینی به وجود میآورد که نشانهای از افت یا ناپایداری است.
هوش مصنوعی: کسی که در کارش از نعمتهای زندگی کاسته و لذتها را محدود کرده، با افراد بخیل و بدخلق در ارتباط بوده و از گذشته هم این خصوصیت را در خود دارد.
هوش مصنوعی: جز خداوند دانای همهچیز، هیچ کسی نمیتواند به طور کامل به همهچیز آگاه باشد. هر کس چه دشمن و چه دوست به نوعی از او کمک میگیرد و هیچکس به تنهایی نمیتواند تمام دانایی را در اختیار داشته باشد.
هوش مصنوعی: آنها به راحتی و بدون هیچ تردیدی دست به بخشش میزنند، زیرا این رفتار برایشان عادت شده است در زمانی که موفقیتی به دست میآورند.
هوش مصنوعی: ربیع برای جلوگیری از ناپاکی و آلودگی به میدان آمده است، در حالی که علم در تابستان (صیف) به حالت آمادهباش است و به دنبال سلاح (سیف) است.
هوش مصنوعی: با خشم، زیبایی و محبت خود را به نمایش گذاشته و نظم و زیبایی بهار را زیر و رو کرده است.
هوش مصنوعی: غبار اندوه بر سر او نشسته و آرامش را از او گرفته و او را وادار به فرار کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که شاه به قدرت رسید، تاج و تخت خود را از دست داد و کشورش را از دست داد. دیگر بر این سر، کلاهی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: در روزی که مردم در بیپناهی به سر میبرند، در آن سرزمین فتنه و آشوب از هر سو ظهور میکند و راهی برای نجات وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: یکباره همه چیز تغییر میکند و شام به طور کامل از شکوه و عظمت خود خالی میشود، همانطور که صبح نیز از ناخوشی و بدحالی دچار آشفتگی میگردد.
هوش مصنوعی: نفوذ جیر تمور به معنی زهر یا تلخی است که در دل باغ بوجود آمده و باعث شده است که گلها و لالهها در این فضای تلخ و آزاردهنده رشد کنند. این شرایط دشوار و تلخ بر روی احساسات دردناک و عاطفی انسانها هم تأثیر گذاشته و آنها را وادار به تحمل رنج کرده است. به عبارتی، زیبایی و شادی در دل تلخی و رنج متولد میشود و انسانها با درد خود، زندگی را ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: بسیار دلنشین و زیباست که انسان میتواند با هنر و مهارت خود، طبیعت را به زیبایی تغییر دهد. مانند یک آهنگر که با حرارت، آهن را شکل میدهد و یا یک رنگرزی که با رنگهای خود، جذابیت میآفریند. این فرآیندها نشاندهندهی خلاقیت و توانایی انسان در تغییر و افزایش زیباییهای اطرافش است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که به جای بلبل، که معمولاً نماد زیبایی و عشق است، صدای زغن و زاغ که از پرندگان تیرهرو و بدیمن هستند، به گوش میرسد. همچنین، ناله و آهنگ قمری، که به نوعی غم و اندوه را به تصویر میکشد، شنیده نمیشود. به طور کلی، فضایی غمانگیز و ناخوشایند از جایگزینی صداهای زیبا با صداهای زشت و دردناک تصویر شده است.
هوش مصنوعی: از شبنم که بر روی چمنها نشسته، بخاری برآمده و به طور ناگهانی، آتش در دل آن زنده شده است. به این ترتیب، آب و آتش به یکدیگر پیوسته و نیرویی تازه ایجاد کردهاند.
هوش مصنوعی: گل و سرور از بین رفتند و لطف خدا و زیباییها به سمت آسمان بالا رفتند و سپس به سمت ستارهها پایین آمدند.
هوش مصنوعی: عطر غذا از گوشتها به مشام میرسد و بوی کباب از آتش به دلیل شدت حرارت و آتشسوزی حس میشود.
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو که هیچ رحم و مروتی در وجودت نیست، درد و رنجی که از تنگ نظریات بر دل سنگی من میزاری، فریاد و زاری من را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: شما با تیشههای فساد، بنیاد زندگی را خراب کردید و در نهایت به یکجا آن را به باد دادید.
هوش مصنوعی: میروم به بزرگی تا شاید شکایت و فریاد تو را از بی عدالتی به نزد کسی که دارای دین و دانش لازم است، برسانم تا به رشد و اصلاح جهان کمک کند.
هوش مصنوعی: ماه قریشی نژاد به معنای تجلی و زیبایی خاصی از نسل قریش است، و شاه لقب عسکری به اشاره به شخصیت یا مقام بالا و ارزشمند اشاره دارد. همچنین، نتیجه فاطمی به نسل فاطمه، دختر پیامبر اشاره میکند که نمایانگر مقام والای اوست. و در نهایت، ذخیره حیدری به استفاده از نام علی، شوهر فاطمه و شخصیت والای اسلامی اشاره دارد. در کل، این عبارت به ترکیب فضائل و ویژگیهای نیکو از نسلهای برجسته اسلامی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و نقش پرورش دینی اشاره دارد و بیان میکند که افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند، به نوعی وارثان پیامبران و پاسداران احکام الهی هستند. به عبارت دیگر، مؤمنان و علمای دین در ترویج اصول و ارزشهای مذهبی و اخلاقی نقش ویژهای دارند و وظایف آنها در جامعه بسیار با ارزش است.
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف ویژگیها و نشانههای ضروری در زندگی اشاره دارد که میتوانند راهنمای فرد به سوی موفقیت و کمال باشند. این ویژگیها همچون نشانههایی از موفقیت و پیروزی به شمار میروند که سبب بهرهمندی و فتح در زندگی میشوند.
هوش مصنوعی: پدر سلطانی که در زمان خود به امام زمان متصل است، کسی است که ظلم و فساد را از بین میبرد و موجب برطرف شدن ذلت و خواری میشود.
هوش مصنوعی: حضور نیکو و مهربانی خود را به مانند یک کشتی امن و محفوظ درآور، تا با دستورات و نواهی الهی به بهترین شکل ممکن به جهان برسد.
هوش مصنوعی: عشق او در وجودم نهفته است و روحش در بدن من جاری است. او جایگاه بخشش و سخاوت است و معدن نیکوکاری و generosity.
هوش مصنوعی: جز خدایی که همیشه بیدار و آگاه است، همه موجودات چه خاص و چه عام، در اطاعت او هستند.
هوش مصنوعی: در برابر او، در حال سجده، به زمین افتادهام و در حالت ایستادهام. چه افکار و احساساتی دارم که نمیتوانم آنها را به راحتی بیان کنم.
هوش مصنوعی: در گردن، گردنبند اطاعت را به خاطر او بر خود نهادهام، و به خاطر تو سرم را به خاطر نرمخویی و فروتنی خم کردهام.
هوش مصنوعی: آدمی در مقام و عظمت خود به حیرت و شگفتی میافتد و مانند الیاس و خضر که زندهاند و به بخشش و کارهای نیک مشغولاند، به احترام و لطف او زندهاند.
هوش مصنوعی: در قصر پرعظمت او که مانند عرش است، فرشتگان به تماشا ایستادهاند و در حال ستایش و تمجید او هستند.
هوش مصنوعی: جناب روحالامین همیشه نگهبان و همراه اوست که صبحها با ندا و پیامی ویژه میآید.
هوش مصنوعی: خشم حکومت چه آسیبهایی به زمان معتمد زد، در حالی که حس نفاق و حسادت همیشه در بین مردم وجود داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر روز بزرگ و با شکوه، نباید با حسن بن علی (ع) که تجلیگاه ذات یکتای الهی است، مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: روزی گروه زیادی از دوستان و آشنایان با هم از شهر سامرّا بیرون رفتند، در حالی که همه با شور و شوق فراوانی در کنار هم بودند.
هوش مصنوعی: فرعون مانند، با قدرت و خودبزرگبینی در مقابل خداوند ایستاد و نمرودواری، طغیان و سرکشی خود را بهطور علنی نشان داد.
هوش مصنوعی: این بیت به بلندای کوهی اشاره دارد که در دشت قرار دارد و به طور محکم و استوار به زمین متصل است. این کوه آنقدر بلند است که سرش به آسمان میرسد و به عنوان نمادی از قدرت و استحکام در طبیعت به شمار میآید.
هوش مصنوعی: دشمن خدا به خاطر شوخی و مزاح، تصمیم به ویران کردن تلی گرفت و این کارش را به عنوان یک دستور نظامی انجام داد.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، سپاه آن بد کردار ریشهاش را به دستور ننگ ملتها به آب میسپارد.
هوش مصنوعی: هر کدام از آنها بخشی از خاک تپه را برداشتند و به صفای منظم تپه را از آن مکان شکل دادند.
هوش مصنوعی: در نزد ولی الهی، فردی فریبکار به خاطر orgullo (غرور) خود، قلبش را از عاطفه دور کرده و بر خود آرامش و راحتی میآفریند.
هوش مصنوعی: دریای خدا، که در آن پیامبر عرب زاده شده است، به خاطر غرور و خودستایی عدهای از افراد نادان و بیادب به خود میبالند.
هوش مصنوعی: از شدت غیرت، لبهای مبارکش را به هم فشرد، و به این ترتیب به وجود خودپرست و دنیاطلبش اشاره کرد.
هوش مصنوعی: از کثیفی نمیتوان به پاکی رسید؛ از روز و شب فقط به چشم خود نگاه کن و تفاوت ازدواج را با فساد درک کن.
هوش مصنوعی: سپس انگشتانش را باز کرد و به عنوان برترین مخلوق خدا، خود را به شکل مطمئنی نمایش داد.
هوش مصنوعی: از همه جهات، سپاهی بینهایت به سمت ما میآید، از آسمان و زمین، از جلو و پشت سر.
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده که خداوند، در طرف راست و چپ، سپاه دادگری را آماده کرده است و همه نیروها به منظور پیروزی و برآوردهکردن طرحی مصمم هستند.
هوش مصنوعی: در عراق دشمنان حق به شدت درگیر شدند و مانند لشکر ابرهه که در جنگ با بیتالعتیق غرق شده بودند، دچار نابودی شدند.
هوش مصنوعی: از فشار و خفگیی که در نفس او وجود داشت، سینهاش تنگ شد و بر دلش آتش بغض و ناراحتی افتاد.
هوش مصنوعی: صدای زنگ و نالهای بلند شد که به یادآور صدای خر بود، و نفس زدنش به صورت مداوم شباهت به صدای سگ داشت.
هوش مصنوعی: آیا امکان داشت که آن سلطان با شکوه در کربلا با این مقام و عظمت حضور پیدا کند؟ ای کاش چنین چیزی در آن زمان روی میداد.
هوش مصنوعی: در زمان مرگ حسین، در کنار او جمعیت زیادی گرد آمده بودند. او که تشنه بود، در حالی که همه در اطرافش بودند، وضعیت خاصی را تجربه میکرد.
هوش مصنوعی: دعوتی برای انتقام از سختدلانی که در شام جمع شدهاند، به خاطر خونریزی و کشتار کسی که در کوفه به دست آنها جان باخت. این افراد بیرحم و سنگدل به طرز وحشتناکی به قتل او اقدام کردهاند و اکنون به عنوان مجرمین شناخته میشوند.
هوش مصنوعی: از درد فقدان اکبر، دلش از یک سو محزون است و از طرف دیگر، زخم سنان بر دلش نشسته و او را از کار و زندگی خارج کرده است.
هوش مصنوعی: عطش شدید، اثرش را بر بدن او گذاشته و از یک طرف، آتش در دلش شعلهور است. در حالی که در نظرش، آب روان و دلپذیری موج میزند.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه بر سر فرات آمده است ای روزگار، چرا که در این زمان آب برای شاه دین حرام شده و برای دشمن او جایز شده است.
هوش مصنوعی: چشمهایش به خاطر اشکهایش، زیباییهای بهشت را نظاره میکند و از احساساتی که دارد، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر حسین، از آب هم عبور میکند. هر کسی که به حریم او نگاه کند، اسیر آن میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تأثیر صداهای شدید بر محیط میپردازد. به نوعی بیان میکند که صداهای قوی مانند فریاد بچهها یا نعرهی اسب جنگی (ذوالجناح) میتوانند به طور قابل توجهی بر اجسام یا احساسات افراد تأثیر بگذارند. در واقع، این صداها مانند جرقهای هستند که به وضوح خود را نشان میدهند و اثرات عمیقی بر جای میگذارند.
هوش مصنوعی: بدنی که به عنوان افتخار دنیا پرورش یافته بود، بدنی که در زمان مهدی به مقام والا و ارج و احترام رسید.
هوش مصنوعی: از شدت اندوه او، سرانجام عرش الهی نیز تحت فشار قرار گرفت و به یک طرف خم شد، به طوری که سم اسب ظلم پای آن را زیر پا گذاشت.
هوش مصنوعی: از بالای سر تا نوک پا، به خاطر ضربات سنگ و آسیبهای ناشی از زخم شمشیر، بدنش دچار پارگی و تکهتکه شدن شده است.
هوش مصنوعی: خواهرش که به او بسیار محبت میکند، به شهرها رفت تا برای او عزاداری و سوگواری کند و در این راه با رنج و مصیبتهای فراوانی روبهرو شد.
هوش مصنوعی: من در دام هر بدکار و مشهور افتادهام، و در جمع اهل هنر، به عنوان بزرگترین ستایشگر، یادگار من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیباییها و جلوههای ظاهری دارد که به واسطه حسن و زیبایی نمایان میشود. در اینجا به «جامه» و زیباییها به عنوان نماد اشاره شده که با نامی خاص از ابتدا تا انتها به تصویر کشیده شدهاند. یعنی هر زیبایی و چیز خوشایند، به نوعی نشان از وجود یک خالق و زیباییآفرین دارد که همه چیز را با نام خود شناخته و تجلی بخشیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راحت روح من است رایحه روح راح
تا به صباح از مسا تا به مسا از صباح
ساقی طاووس فر طوطی شکّر شکن
مرغ سحر را بگو باز گشاید جناح
خواب گران تا به کی خیز سبک می بده
[...]
سی و دو خط رخت گنج ترا افتتاح
ظلمت زلف تو شب، نور جمالت صباح
جان و جهان می دهم وصل ترا می خرم
بین که چه بیع و شری دید ضمیرم صلاح
راحت روحانیان از دم روح تو شد
[...]
در این مبارک صباح شد می صافی مباح
شد می صافی مباح در این مبارک صباح
زانکه پدیدار شد رایت خیر و فلاح
روز ظهور حق است دوره صلح و صلاح
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.