گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۴۷

 

مونس ما ای صبا بجز تو کسی نیست

هم نفسی با تو بجویم نفسی نیست

دیده و دل را چو تازه آب و هوا نیست

بی هوسان را بدین هوا هوسی نیست

مرغ مقیّد ره گریز ندارد

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۷

 

راز غم دوستان به کس نتوان گفت

هرچه ببینند باز پس نتوان گفت

ولوله شوق را هوا نتوان خواند

غلغله عشق را هوس نتوان گفت

در دل ما عقل و عشق راست نیاید

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۷۹

 

چند دلم ز آتش فراق بسوزد

در غم هجران ز اشتیاق بسوزد

تا به کی آن راست قد قول مخالف

پرده عشّاق در عراق بسوزد

آه که گر آه برکشم ز فراقش

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۸

 

طاعت ما جز مَی مغانه نباشد

مسجد ما جز شرابخانه نباشد

راه طلب را پدید نیست نهایت

بادیه عشق را کرانه نباشد

گفتی اگر جان دهی وصال بیابی

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۵

 

شب چو به سر رفت و آفتاب برآمد

بخت سرآسیمه ام ز خواب برآمد

مه چو نهان شد درآمد از در من دوست

ماه فرو رفت و آفتاب برآمد

طرّه عنبرشکن به دست صبا داد

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۱

 

من نشنیدم که خط بر آب نویسند

آیت خوبی بر آفتاب نویسند

هجر کشیدیم تا به وصل رسیدیم

نامه رحمت پس از عذاب نویسند

صبر طلب می کنندم از دل شیدا

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۷

 

ای زده در مشک ناب صد گره و بند

حقّه یاقوت کرده پر شکر و قند

خسته تن عاشقان به غمزه خون ریز

برده دل دوستان به لعل شکرخند

شوق تو صد فتنه در نهاد من انداخت

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۴

 

باز به بستان شکفته گشت شقایق

باز جهان گشت پر ز نور حدایق

غنچه تبسّم نمای و ابرگهربار

خنده معشوق بین و گریه عاشق

لاله حمرا بسان چهره عذرا

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۷

 

غلغل میخوارگان و غلغله چنگ

طرفه نماید به طرف باغ شباهنگ

اختر شادی چو در قدح بدرخشد

غم نتواند قدم نهاد به فرسنگ

باده گساران نمی دهند مَی از دست

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۰

 

خیز که شب رفت و صبح کرد تجلّی

بزم برآرای همچو جنّت اعلی

روضه مینو ست یا مدینه شیراز

نکهت خلد است یا هوای مصلّی

باغ سبق برده از حظیره فردوس

[...]

جلال عضد