×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
بدانجا رفته هر کس خرّمی را.
چو دیبا کرده کیمُخْتِ زَمی را.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
پدید آور بهار مردمی را
به بار آور درخت خرمی را
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
ز کفک و خون برآرد آدمی را
ز کاف و نون فلک را و زمی را
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید
ز کفّ خود برآرم آدمی را
ز کاف ونون فلک را و زمی را
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۸ - در پشیمان شدن زلیخا از فرستادن یوسف علیه السلام به زندان و فریاد و زاری کردن بر مفارقت وی
که سرخی در خور آمد خرمی را
نشاید جز کبودی ماتمی را
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۶ - آمدن رام در کوه رک مونک
فزاید در دل و جان بی غمی را
نشاط و سور بخشد ماتمی را
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۸ - الرحمه و هو الامتنانیه و الوجودیه
کند بل منجذب دریا نمی را
به بخشد حق بآهی عالمی را
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۰۷ - خودی دادم ز خود نامحرمی را
خودی دادم ز خود نامحرمی را
گشادم در گل او زمزمی را
بده آن نالهء گرمی که از وی
بسوزم جز غم دین هر غمی را