گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۷

 

خضر در کوی او ره گم کند زان شکل موزونش

تعالی الله مگر از آب حیوان ریخت بی چونش

مباد آن پای را دردی خرامان کرد، گو بگذر

تو می دانی که خاک است آن، ولی خونست معجونش

نثاری گر کند چشمم به پیشت پا مزن، جانا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

به غایت تلخ گفتارست در می لعل میگونش

هزاران جان شیرین نقل در شب‌های معجونش

هر آنگو با چنین میخواره صحبت آرزو دارد

ببینی عاقبت روزی که در ساغر بود خونش

شدم خاک درت وان ذره کز این خاک برخیزد

[...]

بابافغانی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰

 

دلی دارم که می جوشد ز هر مو چشمهٔ خونش

نه آن خونی که بتوان از گرستن داد بیرونش

به افسون می کند آلوده درد عافیت بخشم

بیا ای مرگ و آزادی ببخش از ننگ افسونش

ز گلگون کی نهد منت به دوش کوهکن شیرین

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۴

 

به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونش

گریبان می درد خمیازه از لبهای میگونش

اگر ذوق تماشای خودآن مغرور دریابد

که می آرد دگر از خانه آیینه بیرونش ؟

در آن وادی که من چون سیل فارغبال میگردم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۵

 

اگر باید درآتش رفت از رخسار گلگونش

به دندان خون خود می گیرم از لبهای میگونش؟

ندارد در هوسناکی گناهی عشق پاک من

به جوش آورد خون بوسه را رخسار گلگونش

مرا در یک نظر چون سرمه گردانید سودایی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۶

 

شراب لعل می سازد عرق راروی گلگونش

قدح لبریز برمی گردد ازلبهای میگونش

ز طوق خویش سازد حلقه نام سرو راقمری

درآن گلشن که گردد جلوه گر شمشاد موزونش

غبارش لاله گون خیزد، نسیمش گلفشان باشد

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۰۶

 

ز بس داغست از رنگینی لبهای میگونش

بمثقب رگ زنی گر لعل را، ناید دگر خونش

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۵

 

به گلزاری که در رفتار آید سرو موزونش

برافرازد پی نظاره قامت بید مجنونش

که نظاره از بس نازکی مژگان بهم سودن

کم از دندان فشردن نیست بر لبهای میگونش

زده بر گوشهٔ دامان محشر تکیهٔ راحت

[...]

جویای تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگونش

نخواندم لیکن از انداز پی بردم به مضمونش

مدان آسان طریق خانهٔ دیوانه ای عاقل

که می آید برون از عهدهٔ یک بر مجنونش؟

سیه ماری است زلف او که در تدبیر تسخیرش

[...]

سعیدا
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۴ - خسرو دهلوی قُدِّسَ سِرُّه

 

حسد می‌بردی ای دشمن به عقل و دانش خسرو

بیا تا بر مراد خاطر خود بینی اکنونش

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode