گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

خداوندا بدین مایه بکردم برتو استادی

نه زان گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی

تو اندر خدمت سلطان مثل با جنبش بادی

فزونتر کو ترا فرمود هرگز پای ننهادی

به خدمت کردن بسیار داد خویشتن دادی

[...]

فرخی سیستانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲

 

خدایا بر جهانم کام و فرمان روان دادی

بمدح و آفرین من زبان خلق بگشادی

ز دشمن کین من جستی ز دولت داد من دادی

بدان کز من نبیند کس بلا و رنج آزادی

بمستی و بهشیاری بخواندن دل مرا دادی

[...]

قطران تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۴

 

مرا رمزی عجب نازل شد از تعالیم ِ استادی

که سقفِ معرفت را ساختم زان نغز بنیادی

تعالی ربنا تا در چه حیرت بوده ام ز اول

به خود بر هم ز خود ظلمی همی کردیم و بی دادی

شنیدی حارث مْرَّه چه دید از خویشتن بینی

[...]

حکیم نزاری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۲

 

به رخ چون ماه تابانی به قد چون سرو آزادی

چنین نبود بنی آدم یقینم کز پری زادی

تویی آزاد سرو ما به جوی خلد بر رسته

شدیم از جان تو را بنده نمی‌خواهیم آزادی

بده دادم نگارینا ز روز وصل خود یک شب

[...]

جهان ملک خاتون
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۸

 

چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی

غباری را فراهم کرده‌ام در دامن بادی

به خاک افتاده‌ام اما غرور شعله خویان را

کفی خاکسترم از آرمیدن می‌دهد یادی

مباش ای مژدهٔ وصل از علاج ‌گریه‌ام غافل

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۹

 

که‌ام من شخص نومیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی

به صحرا گرد مجنونی به ‌کوه آواز فرهادی

به سر دارم هوای ترک شوخی فتنه بنیادی

که تیغش شاخ‌ گلریزست و تیرش سرو آزادی

زمینگیر سجود حیرتم ای چرح نپسندی

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۱۴

 

به خاموشی سپندم گفت، در بزم پریزادی

نرنجانی اگر در دل، گره داریم فریادی

سبکباری نه آزادی ست در کیش جوانمردان

توانی بار اگر از خاطری برداشت، آزادی

حزین لاهیجی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

به صید جسته از دامی چه خوش می‌گفت صیّادی

که از دام علایق گر توانی جست، آزادی

تو با بیگانگان بنشین به عشرت کز غم آزادی

که با غم آشنایان را نباشد خاطر شادی

من آن روزی ز شهد عشق شیرین‌کام گردیدم

[...]

طبیب اصفهانی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۸ - و له من کلا‌مه

 

تبارک ای نگار خلّخی ای ماه نوشادی

که داری بر غم دیرین ما هردم ز نو شادی

نخو‌ردم‌ هرچه ‌خوردم قند چون لعلت به‌شرینی

ندیدم هرچه دیدم سرو چون قدت به آزادی

برون شد هشت‌چیز از هشت‌چیزم بی‌تو ای دلبر

[...]

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

مگو از بندت ای صیاد خرسندم به آزادی

که صید عشق را باشد رهایی قید و غم شادی

مرا انسی است با صیاد خود کز شوق جان دادن

نه غمناکم به آزردن نه دل شادم به آزادی

به حسن و دلبری لیلی کمین شاگرد مجنونت

[...]

صفایی جندقی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹ - طوطی قناد

 

الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی

نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی

به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد

کمان ابرو تو را صیدم که در صیادی استادی

چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode