×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۱ - آمدن ویس دگر بار بر روزن و سخن گفتنش با رخش رامین
برو تا نشنوی گفتار دلگیر
ز تلخی چون کبست از زخم چون تیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
تنم گر پیر شد مهرم نشد پیر
نوای نو توان زد بر کهن زیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
همی تا آز باشد بر جهان چیر
نگردد جان مردم از گنه سیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
چرا بگذاشتی جام می و شیر
نهادی پیش خود جام سک و سیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
یکی حلقه به من ده زان دو زنجیر
که گیرد جان برنا و دل پیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
چنین روز آمدت زین یافه تدبیر
سبک ویران شود شهری به دو میر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
همیشه راست کرده بر نشان تیر
به هم آمیخته مثل می و شیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
من آیم با تو تا گرگان به نخچیر
که باشد در بهاران خانه دلگیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
به دشت آمد ز تنگ کوه نخچیر
برون آمد بهار از شاخ شبگیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
شهنشه کرد با دل رای نخچیر
که بود آنگاه شهر و خانه دلگیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
چه پیش او شدی شاهی جهانگیر
به گاه داد جستن چه زنی پیر