دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷
تو آن ابری که ناساید شب و روز
ز باریدن چنانچون از کمان تیر
نباری بر کف دلخواه جز زر
چنانچون بر سر بدخواه جز بیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
نَه آهو میرمیدَ ازْ دیدنِ شیر،
نه شیر تُند گَشتَ ازْ دیدنَش سیر.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
مکن ایدر درنگ و راه برگیر
که ویرو هم کنون آید ز نخچیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
بسازم با برادر چون می و شیر
نخواهم در غریبی موبد پیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
چو بر جان دلیران شد قضا چیر
یکی گور دمنده شد یکی شیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
اگر جفتی همی گیری جز او گیر
جوان را هم جوان و پیر را پیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
دهی خورشید را از چهره تشویر
نهی بر جادوان از زلف زنجیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
وزان پس رفت یک هفته به نخچیر
نیامد از کمانش بر زمین تیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
چو گفت این راز را با دایهٔ پیر
تو گفتی بردلش زد ناوکی تیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
چو شیر گرسنه بسته به زنجیر
چران در پیش او بیباک نخچیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
بیاریدهست از آن دو چشم دلگیر
مرا بر دل هزاران ناوکی تیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
چو بشنید این سخنها دایه پیر
تو گفتی خورد بر دل ناوکی تیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ترا بنده شدهستم بنده بپذیر
وزین سختی یکی ره دست من گیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
همی دانست جادو دایهٔ پیر
کزین بار از کمانش راست شد تیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
همه بی روی تو بدرام و دلگیر
چه می خوردن چه چوگان و چه نخچیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
نگردد هیچ بد خواهی بر او چیر
جهد از پای پیل و از دم شیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
مرو را عشق بد نه خانه دلگیر
دلش را ویس بایستی نه نخچیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
گهی در خانه زلف و جام می گیر
گهی در دشت مرغان گیر و نخچیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
به ایوان و به میدان و به نخچیر
به اندوه و به شادی و به تدبیر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
بدین غم طفل گردد پیر دلگیر
نگر چون زار گردد مردم پیر