×
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن شاهزاده منظور به شکار و باز را بر کبک انداختن و شام فراق ناظر را به صبح وصال مبدل ساختن
به شادی میدود اشکم چه دیدهست
نوید وصل پنداری شنیدهست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۹ - پاسخ دادن شیرین فرهاد را
جمالی را که یزدان آفریدهست
بدین خوبی که چشم کس ندیدهست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۲ - پاسخ دادن شیرین پرستاران را
که تا نخل قدم بر بار دیدهست
رطب ناخورده نیش خار چیدهست
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۵ - ادامه
کنون این قصه کز یادم پریده ست
هم از چشم شنیدن به که دیده ست
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
دهی زین سان که مثلش کس ندیده ست
پدر بهر مقام من خریده ست
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸ - در بیان اوصاف پیر خود
ز دل راز نهان چندان شنید ه ست
که در جام جهان بین جم ندیده ست
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۱ - مشورت کردن وزیران با برت به جهت جلوس او و منع کردن برت وزیران را و آمدن در چترکوت به جهت آوردن رام و انکار کردن رام از ملک
برت بر قتل ما لشکر کشیده ست
به فوج بیکران اینجا رسیده ست
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹۰ - خبردادن هنونت رام که سیتا را اندرجیت کشت و بیتاب شدن رام و دلاسا دادن ببیکن
دلم از عشق آزاری کشید ه ست
که پنبه ز آتش سوزان ندید ه ست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۵۰
نه چشم است آن که چشمانش ندیده ست
نه گوش است آن که صوتش ناشنیده ست
ز فایز پرس حسنش پای تا سر
که شبها رنج بی خوابی کشیده ست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » نسخه بدلهای دوبیتیها » شمارهٔ ۲
نه چشم است آن که چشمانش ندیدهست
نه گوش است آن که صوتش ناشنیدهست
بپرس از چشم فایز حسن دلبر
که شبها رنج بی خوابی کشیدهست
۱
۲