مؤثر در وجود الا یکی نیست

درین حرف شگرف اصلا شکی نیست

ولی جز زیرکان این را ندانند

دریغا زیر گردون زیرکی نیست

جمال اوست تابان ور نه بردن

[...]

یکی بیند که در قید یکی نیست

وز آن در تنگنای اندکی نیست

کسی کش در وجود یک شکی نیست

هزاران در هزارش جز یکی نیست

درین کز دل بدی با من شکی نیست

که خوبان را زبان با دل یکی نیست

چو نی یک استخوانم نیست درتن

که بر وی از تو زخم ناوکی نیست

بهر دردم که خواهی مبتلا کن

[...]

بلی تفسیر این حرف اندکی نیست

که صحبت را اثر باشد شکی نیست

برو گر زین دو در ذاتت یکی نیست

که در دستت کمند زیرکی نیست

کسی را چون به بیدادت شکی نیست

هزارت دوست بود اکنون، یکی نیست

بدشت عشق، صیادی است؛ کش دام

تهی هرگز ز صید زیرکی نیست

کسی کش صبر بسیار است داند

[...]

بود هر درد را درمان شکی نیست

ولی دردا که درد من یکی نیست

به راه عشق رو گر مرد راهی

کز این به سالکان را مسلکی نیست

به هر تارک بود آن خاک در تاج

[...]

مرا طاقت پرو غم اندکی نیست

گر این بسیار آن نیز اندکی نیست

غم افزون، صبر کم امید بسیار

به دل در عاشقی دردم یکی نیست

کند منع رمیدن شوق دامت

[...]

پس او وحدت او جز یکی نیست

مرا باری درین معنی شکی نیست

درین معنی که من گفتم شکی نیست

تو بی چشمی و عالم جز یکی نیست

حقیقت در دو عالم جز یکی نیست

یکی هست و در او ما را شکی نیست

دوئی بیکار شد حق جز یکی نیست

بملک خود بود مالک شکی نیست

دوئی از احولی خیزد شکی نیست

بچشم راست بین حق جز یکی نیست