گنجور

 
سحاب اصفهانی

مرا طاقت پرو غم اندکی نیست

گر این بسیار آن نیز اندکی نیست

غم افزون، صبر کم امید بسیار

به دل در عاشقی دردم یکی نیست

کند منع رمیدن شوق دامت

تو پنداری که صید زیرکی نیست؟

بسی افتاده سر در عرصه ی عشق

ولی زخمی پدید از تارکی نیست

یقینم گشت از بی مهری او

که در مهر (سحاب) او را شکی نیست