گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

به کارست این مثل اینجا که گویی

به جان کندن بباید تازه‌رویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

خرد با حکم شرعش یافه گویی

جهان از مشک خلقش نافه جویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

دو گیتی حور و از شعر تو بویی

دو عالم نور و از فرق تو مویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۳ - در پرداختن این داستان

 

اگر توحیدی و نعتی بگویی

جزای آن ترابس این نکویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

ندیدستی ز من بسیار گویی

نه هرگز ده زبانی و دورویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

تو شسته چشم از ناشسته رویی

ز خون خویش شستی دست گویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

ندیدم مثل هرمز در نکویی

ندیده بودمش زین پیش گویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

خوشا آن کینه و آن عذرجویی

که آن دم خوشترست از هرچه گویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

ترا جز بوسه دادن نیست رویی

نیابد آن الف زین میم مویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

بنومیدی فرو شو چند گویی

چه گم کردی و آخر چند جویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

تو هستی گوی میدان نکویی

جهان پر گفت و گوی تست گویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

رخش در حدّ خوبی و نکویی

فزون از حدّ هر خوبی که گویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

اگر اشکم نکردی این نکویی

مرا هرگز نبودی تازه رویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چرا پاسخ بکام من نگویی

چرا ناکام کام من نجویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

درست از آب ناید هر سبویی

زهی سنگ و سبوی تند خویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

چو سنبل خاک را زنجیر مویی

چو سوسن باغ را آزاده رویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۶ - صفت جشن خسرو

 

برآرم همچومستان های و هویی

که پیدا نیست هشیاریم مویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۷ - نواختن مطرب

 

چه میگویی بریز از دیده جویی

که دی رفت و ز فردا نیست بویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

تو با این جمله خوبی و نکویی

کسی را با تو خوش نبود چه گویی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

همه عالم بگردیده چو گویی

ز عالم بین خود نادیده بویی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode