گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۵۴ - وداع هرمز پیر را و رفتنش بجانب روم

 

دهی خوش بود صحرا و سر کوه

دهی پر نعمت و خلقی بانبوه

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

بسی پندش بدادی در هر اندوه

که بر دل می مکن چندین غم انبوه

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

اگر دم برکشیدی صبح ازکوه

فرورفتی دمش حالی از اندوه

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

منم راز تو گفته در سوی کوه

فتاده او ز پا از فکر و اندوه

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

منم راز تو گفته در سوی کوه

فکنده زلزله در بار اندوه

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

گهی باشد زپای بسته چون کوه

بزیر بار غم چون کوه اندوه

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید

 

منم خورشید تابان سوی هر کوه

همه ذرّات اینجا بر من انبوه

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

طلبکار تو است اینجایگه کوه

بمانده دائم اندر عار اندوه

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

هزاران رنگ گوناگون اَبَرکوه

برون آرد بهار و گل به انبوه

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان

 

از آن سو پرس پرسان کوه بر کوه

به جوی شیر شد تنها ز انبوه

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۷
sunny dark_mode