×
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او
جهان میگشت با خیلی گروهی
که تا روزی رسید آخر بکوهی
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
شنیدم من که شبلی با گروهی
همی شد در بیابان تا به کوهی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
یکی دز گشت پیدا همچو کوهی
نشسته زنگیان بر در گروهی
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۵ - در بیان قوتهای معنی
بدان قوت قوام هر گروهی
بود پاینده زان قوت شکوهی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
چو یوسف در رسیدی با گروهی
کز ایشان در دل افتادی شکوهی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۰ - قصه فرهاد
برین یک دست قصرم، هست کوهی
که هست اندر دلم از آن ستوهی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
و زین کاهم نباشد جز ستوهی
که این که در ره من هست کوهی
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۹
ز نظم نکته را نان سلف هست
اگر چه در دل مردم شکوهی
دگر هم داستان سنجان نازک
که حالا در میان باشد گروهی
اگر من شرح درد خویش گویم
[...]