گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

بهاری نو برآر از چشمهٔ نوش

سخن را دست‌بافی تازه در‌پوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

به چشم آهوان آن چشمه‌ی نوش

دهد شیرافکنان را خواب خرگوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

به هر گوشه دو مرغک گوش بر گوش

زده بر گل صلای نوش بر نوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

پری‌پیکر چو دید آن سبزهٔ خوش

به می بنشست با جمعی پریوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

وز آن شیرین‌سخنْ شیرین مدهوش

همی‌خورد آن سخن‌ها خوش‌تر از نوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین

 

به کردار کله‌داران چون نوش

قبا بستند بکران قصب پوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

به صبری کآورد فرهنگ در هوش

نشاند آن آتش جوشنده را جوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

زمانی بر زمین افتاد مدهوش

گرفت آن چشمه را چون گل در آغوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین

 

مهین‌بانو چو کرد این قصه را گوش

فروماند از سخن بی‌صبر و بی‌هوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه

 

یکی مرغول عنبر بسته بر گوش

یکی مشگین‌کمند افکنده بر دوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

چو شیرین گوش کرد آن پندِ چون نوش

نهاد آن پند را چون حلقه در گوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

نهاد انگشت بر چشمْ آن پریوش

زمین را بوسه داد و کرد شب‌خوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین

 

بنفشه تاب زلف افکنده بر دوش

گشاده باد نسرین را بناگوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین

 

سمن کز خواجه‌گی بر گل زدی دوش

غلام آن بناگوش از بن گوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه

 

کمان کش کرد مشتی تا بناگوش

چنان بر شیر زد کز شیر شد هوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه

 

اگر چه کرد صد جام دگر نوش

نشد جام نخستینش فراموش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه

 

چنان تنگش کشیدی شه در آغوش

که کردی قاقمش را پرنیان پوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

 

نشسته لعل‌داران قصب‌پوش

قصب بر ماه بسته لعل بر گوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر

 

خُتن‌خاتون چنین گفت از سرِ هوش

که تنها بود شمشادی قصب‌پوش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر

 

دل خسرو ز عشقِ یارِ پرجوش

به یاد نوشِ لب می‌کرد می نوش

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۳۶
sunny dark_mode