×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
همانا کردی آن تلخی فراموش
که بودی از هوا بی صبر و بی هوش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
چنین است آدمی بی رام و بی هوش
کند سختی و شادی را فراموش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۲ - نامهء دوم دوست را به یاد داشتن و خیالش را به خواب دیدن
دلی کاو را تو هم جانی و هم هوش
از آن دل چون شود یادت فراموش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهء چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
اگر یک روز با دلبر خوری نوش
کنی اندوه صد ساله فراموش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهء پنجم اندر جفا بردن از دوست
مگر آن روزها کردی فراموش
که تو بودی زمن بی صبر و بی هوش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
نبید خوشگوار و داروی هوش
بهشت خرمی و چشمهء نوش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
مگر کردی به گفت دشمنان گوش
که زی تلخ شد آن مهر چون نوش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
کنون آن گفتها کردی فراموش
نه در دل جای آن دادی نه در گوش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
ز دلها گشت بیدادی فراموش
توانگر شد هر آن کاو بود بی توش

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
چو دل را دارم از تیمار پر جوش
زبان را دارم از گفتار خاموش

۱
۲