گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست

 

مکن چندین ستم جانا برین دل

که ما هر دو از این خاکیم و زین گل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

مرا از زلفش آرد بوی سنبل

چو زان رخسار و لب بوی می و گل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

بنام تا بنالد زیر بر مل

ببارم تا ببارد ابر بر گل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

تو با من باش همچون رنگ با مل

که من با تو بوم چون بوی با گل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به بانگ آمد درو قمری و بلبل

دگر مرغان برآوردند غلغل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

همی گفت این سخن رامین بیدل

بمانده تا به زانو رخش در گل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۴ - پشیمان شدن ویس از کردهٔ خویش

 

گل رویش به گونه گشت چون گل

ز درد دل همی زد سنگ بر دل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

هزار آوا زبان بگشاد بر گل

چو مست عاشق اندر بست غلغل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

ز بس اندیشها کش بود در دل

نبود آگاه تا آمد به منزل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

چو شاهنشه فرود آمد به منزل

به پیش شاه شد رامین بی دل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

 

چو لشکرگه بزد بر دشت آمل

جهان از ساز لشکر گشت پر گُل

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

چو راه حشر گشت آن ره ز غلغل

ز کوه دیلمان تا شهر آمل

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode