گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

نیارد در قبولش عقل سستی

که پیش عاقلان دارد درستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق

 

شنیدم عاشقی را بود مستی

وز آنجا خاست اوّل بت‌پرستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب

 

حدیث کودکی و خودپرستی

رها کن کان خیالی بود و مستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب

 

پس از پنجه نباشد تن‌درستی

بصر کندی پذیرد‌، پای سستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین

 

چو شه در عدل خود ننمود سستی

پدید آمد جهان را تن‌درستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

چنان در لطف بودش آب‌دستی

که بر آب از لطافت نقش بستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

تن شیرین گرفت از رنج سستی

کز آن صورت ندادش کس درستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

زمانی پل بر آب چشم بستی

گَهی بر آب چشمه پل شکستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور

 

نبوسیده لبش بر هیچ هستی

مگر آیینه را آن هم به مستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۳ - باز آوردن شاپور شیرین را پیش مهین‌بانو

 

دگر ره چرخ لعبت‌باز دستی

به بازی برد با لعبت‌پرستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

به هشیاری مشو با من‌، که مستی

چو من بی‌دل نه‌ای؟ حقا که هستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهین‌بانو شیرین را

 

درآمد کارِ اندامش به سستی

به بیماری کشید از تن‌درستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهین‌بانو شیرین را

 

همی تا پای دارد تن‌درستی

ز سختی‌ها نگیرد طبع سستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

به معزولی به چشمم درنشستی

چو عامل گشتی از من چشم بستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

ز ناله بر هوا چون کله بستی

فلک‌ها را طَبَق در هم شکستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

ز غم ترسان به هشیاری و مستی

چو مار از سنگ و گرگ از چوب‌دستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

و گر تیری به چشمش درنشستی

ز مدهوشی مژه بر هم نبستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

سیاهی بر سپیدی نقش بستی

علم برخاستی سلطان نشستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

نشاید گفت من هستم تو هستی

که آنگه لازم آید خودپرستی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

کسی که‌او را بود در طبع سستی

نخواهد هیچ‌کس را تن‌درستی

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۴