همه مردان ز دید خود بمردند

از آن در راه معنی گوی بردند

از این چنبر بسی جانها ببردند

در این چنبر بزرگان جمله خردند

هزاران خلق آنجا بیش مردند

همه جان در نمود او سپردند

به معنی جمله مردان ره سپردند

ز بود خود بیکباره بمردند

بسا کس از برای گنج مردند

بسوی گنج کل بوئی نبردند

مئی کان سالکان اینجای خوردند

فتاده درره و وز خود بمُردند

مکافاتی که اینجا جمله کردند

اگر کردند نیکی گوی بردند

همه مردان راهش منع کردند

همه ذرّات با او در نبردند

بتِ صورت بیک ره خورد کردند

از آن گوی سعادت جمله بردند

در این منزل که جانها ره نبردند

هم اندر منزل افتادند و مردند

تمامت انبیا این جام خوردند

بخاموشی پس آنگه نام بردند

در این درگاه کلّی سجده کردند

همه زینجایگه مرگوی بردند

تمامت ماهیان آهنگ کردند

ز بهر جان تو اندر نبردند

شهیدانی که اندر بحر مردند

حقیقت دان که ایشان گوی بردند

چو سرّ دیدند اینجا سجده کردند

ملایک جملگی این گوی بردند

بگو هیلاج تا آگاه گردند

که بیشک هرگدائی شاه کردند