سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
درین گفت و گزارش هر دو در تب
همی بودند تا شد روزشان شب
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۲ - رفتن شمع در فانوس
چه پوشی شمع ایفانوس امشب
که افتد آتشت در جامه یا رب
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۸ - مژده دادن هاتف غیبی پروانه را
سعادت را بود فرخنده کوکب
طلوعی یکنفس آن هم دل شب
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۰ - بیمار شدن شمع و شکایت کردن از فلک
گدازان شد تنش از تابش تب
صدش تبخاله بیرون ریخت از لب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نظر اعتبار بر صورت عالم گشودن و راه سخن به گام عرفان طی نمودن در سر این معنی که درون از پردهٔ موجودات واجبالوجودی هست و برون از حلقهٔ کاینات معبودی که حرکت هر جانداری از قدرت اوست و کثرت تغییر عالم شاهد بر وحدت او
در این عالی مقام پر غرایب
ببین بیداری چشم کواکب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان خوابی و اظهار اضطرابی که ناظر را از راز پنهان از بیصبری خبر داده و داغ ناصبوریش بر جگر نهاده و حکایت مفارقت و شکایت مهاجرت
دمی سد ره برون رفتی ز مکتب
که شاه من کجا رفتست یا رب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیتابی ناظر از شعلهٔ جدایی و اضطراب نمودن از داغ بینوایی و خویشتن را بر مشق جنون داشتن و شرح درون خویش بر چهرهٔ معلم نگاشتن
سرای چرخ خالی شد ز کوکب
چو آخرهای روز از طفل مکتب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن معلم به در خانهٔ دستور و بیان کردن عشق ناظر نسبت به منظور و مقدمهٔ درد فراق و آغاز حکایت اشتیاق
دمی بندد ز تکرار سبق لب
که من دیگر نمیآیم به مکتب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » در تعریف محیطی که موجش با قوس قزح برابری میکرد و کشتیش به زورق آفتاب سر در نمیآورد
چه میگویم شهابی بود ثاقب
شدی در یک نفس از دیده غایب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » خواب دیدن منظور را و زنجیر پاره ساختن وصیت جنون در بیان مصر انداختن
چو گم گشت از جهان سودایی شب
برون راند از پیش خورشید مرکب
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن ناظر به کوهی که سنگ و شیشهٔ سپهر را شکستی و پلنگش در کمینگاه گردون نشستی
ز تار عنکبوتش در مرتب
ز دم زلفین آن در کرده عقرب
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
هزار شب ز برای هوای خود خفتی
یکی شبی چه شود از برای یار مخسب
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
شبی که مرگ بیاید، به عنف در کوبد
بحق تلخی آن شب که ره سپار، مخسب
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۴ - صفت بهار و شرح حال خویش در زندان و خاتمه
به وحدتگاه گلشن شیخ و راهب
همه یک نغمه در اثبات واجب
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا
چو خوانی رفته از مشرق بمغرب
دو عالم بر کنارش از دو جانب
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - کتابه عمارت شاهنواز خان (از امرای شاه جهان)
ز حال دشمنان آنسان خبر یافت
که می داند چه می بینند در خواب