ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۷ - شکوۀ شاگرد
همیشه این کتاب و این قلمدان
همین دفتر که در پیشَست و دیوان
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۱ - انتقاد از مستشاران
در آمریکا به خرها کردی اِعلان
که باشد مرتعِ سبزی در ایران
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذربایجان
صبا شبگیرکن از خاورستان
به آذربایجان شو، بامدادان
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم
سر نامآوران، اعزاز سلطان
مهین چشم و چراغ آل خاقان
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر
بگفتم عذر دعوت هست آسان
بغیر از دعوت آقای مهران
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی
گمانم کاین دو تازی لحن از الحان
بود تفسیر لفظ «رامش جان»
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی
بود هشتم همانا «رامش جان»
بهجای جان،جهان همخواند بتوان
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی
سرود «قفل رومی» پانزده دان
دهو شش « کنج بادآور» همی خوان
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت
بیامد بار دیگر نزد لقمان
که بازم وام ده از روی احسان
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت
قضا را یافتی سود فراوان
سهصد درهم ببردی نزد لقمان
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - نصیحت
امیری از اسیری به تو ای جان
بده تا میتوانی لیک مستان
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - در محبت
محبت جلوهٔ اول ز حق دان
ز بعد کنت کنزا حببت برخوان
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - ابله ترین حیوانات
ز هر تیره گروه نسل حیوان
ندیدم ابلهی مانند انسان
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!
گهی با روس بندد عهد و پیمان
به قصد این که گیرد، خاک ایران:
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!
صلاح این طور میداند که ایران
شود مستملکاتی ز انگلستان!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین
فرستادند او را شهر سمنان
به (سردار سپه) با آه و افغان:
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین
بیاوردند او را سوی تهران
بدادندش خسارت بیست تومان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸ - آرزوی مادر
سحرگاهی هوا شد سرد زآن سان
که از سرما به خود لرزید دهقان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - امید و نومیدی
بگفت ای دوست، گردشهای دوران
شما را هم کند چون ما پریشان