گنجور

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

بود شهزادۀ مرآت سلطان

مصفا از کدورت‌های دوران

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - شکوۀ شاگرد

 

همیشه این کتاب و این قلمدان

همین دفتر که در پیشَست و دیوان

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۱ - انتقاد از مستشاران

 

در آمریکا به خرها کردی اِعلان

که باشد مرتعِ سبزی در ایران

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذ‌ربایجان

 

صبا شبگیرکن از خاورستان

به آذربایجان شو، بامدادان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم

 

سر نام‌آوران‌، اعزاز سلطان

مهین چشم و چراغ آل خاقان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

بگفتم عذر دعوت هست آسان

بغیر از دعوت آقای مهران

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

گمانم کاین دو تازی لحن از الحان

بود تفسیر لفظ «‌رامش جان‌»

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

بود هشتم همانا «‌رامش جان‌»

به‌جای جان‌،‌جهان هم‌خواند بتوان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

سرود «‌قفل رومی‌» پانزده دان

ده‌و شش « کنج بادآور» همی خوان

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت

 

بیامد بار دیگر نزد لقمان

که بازم وام ده از روی احسان

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت

 

قضا را یافتی سود فراوان

سه‌صد درهم ببردی نزد لقمان

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - نصیحت

 

امیری از اسیری به تو ای جان

بده تا میتوانی لیک مستان

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - در محبت

 

محبت جلوهٔ اول ز حق دان

ز بعد کنت کنزا حببت برخوان

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - ابله ترین حیوانات

 

ز هر تیره گروه نسل حیوان

ندیدم ابلهی مانند انسان

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

گهی با روس بندد عهد و پیمان

به قصد این که گیرد، خاک ایران:

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

صلاح این طور می‌داند که ایران

شود مستملکاتی ز انگلستان!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین

 

فرستادند او را شهر سمنان

به (سردار سپه) با آه و افغان:

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین

 

بیاوردند او را سوی تهران

بدادندش خسارت بیست تومان

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸ - آرزوی مادر

 

سحرگاهی هوا شد سرد زآن سان

که از سرما به خود لرزید دهقان

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - امید و نومیدی

 

بگفت ای دوست، گردش‌های دوران

شما را هم کند چون ما پریشان

پروین اعتصامی
 
 
۱
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۳
sunny dark_mode