شنیدستم که لقمان نکو نام
بمردم بیطمع دادی همی وام
کسی صد درهم از وی وام کردی
به پیش خود خیال آن خام کردی
که رهن و حجتهی چون نیست در کار
به لقمان باز ندهم نیم دینار
چو این اندیشه کرد از ناتمامی
زوی گم گشت درهم های وامی
بیامد بار دیگر نزد لقمان
که بازم وام ده از روی احسان
ز راه لطف لقمان دل آگاه
دگر ره دادش آندر هم بدلخواه
خیال اولین بار دوم کرد
دراهم را چو اول بار گم کرد
ز کار آگه شد و با صد ندامت
بخود گفت از خیال بد ملامت
بیامد در بر لقمان سوم بار
ستد صددرهم و شد عازم کار
بخود گفت ار برم از کار خود سود
سراسر وام لقمان را دهم زود
قضا را یافتی سود فراوان
سهصد درهم ببردی نزد لقمان
یکی بگرفت لقمان و بدو گفت
مده نقد درستی را ز کف مفت
مکن کج بعد از این اندیشهٔ راست
دوصددرهم که گم کردی بر ماست
صغیر این درس عبرت هرکه خواند
عجب گر بهر نادادن ستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستانی از لقمان حکیم بیان میشود که مردی از او وام میگیرد. مرد به خاطر این که نمیخواهد وثیقهای بگذارد، به لقمان اعتماد میکند، اما در بیتوجهی و کمحواسی، درهمهایش را گم میکند. او بار دیگر به لقمان مراجعه میکند و لقمان دوباره به او وام میدهد. مرد دوباره در حین فکر کردن به دریافت وام، درهمهایش را گم میکند و با حسرت و پشیمانی به نزد لقمان برمیگردد. پس از چند بار تلاش و با نیت جبران، قدر وام لقمان را میداند و در نهایت لقمان به او هشدار میدهد که در آینده محتاط باشد و از درس عبرت بگیرد که نباید از مال دیگران بهرهکشی کند. این شعر به اهمیت امانتداری و تدبیر در امور مالی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شنیدم که لقمان، مردی نیکوکار، بدون هیچ چشمداشتی به مردم قرض میداد.
هوش مصنوعی: کسی از تو صد درهم وام گرفت و در ذهن خود به فکر بازپرداخت آن نبود.
هوش مصنوعی: وقتی در کار مهمی که به دلیل آن باید راهنمایی یا شاهدی وجود داشته باشد، نیستم، حتی یک نیم دینار هم به لقمان نمیدهم.
هوش مصنوعی: هنگامی که به این فکر افتاد که از ناتمام بودن کارها ناراحت است، در میان افکار و احساسات خود گم شد.
هوش مصنوعی: دوباره به سراغ لقمان آمد تا از او درخواست کمک و وام کند به خاطر لطف و بزرگواریاش.
هوش مصنوعی: با کمک و محبت لقمان، دلش به درک و آگاهی رسید و او را به مسیری دیگر هدایت کرد که مطابق میل او بود.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه، بار اول به من الهام کرد و در دلم جا گرفت، اما در نوبت دوم، آن احساس را مانند دفعه اول گم کردم و نتوانستم آن را باز یابم.
هوش مصنوعی: او از کار خود مطلع شد و با صد افسوس به خودش گفت که باید از افکار بدش پشیمان شود.
هوش مصنوعی: سومین بار به نزد لقمان آمد و صد درهم گرفت و برای کار خود راهی شد.
هوش مصنوعی: او به خود گفت: اگر از کارم سودی ببرم، به سرعت تمام وام لقمان را میدهم.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشی نصیبت شده و سودی که به دست آوردی، معادل سهصد درهم است، آن را به لقمان بردی.
هوش مصنوعی: شخصی لقمان را گرفت و به او گفت: درست را بدون اینکه ارزش آن را بدانند ببخش و از دست نده.
هوش مصنوعی: پس از این، نباید به افکار نادرست پرداخته شود؛ زیرا ما دوصد درهمی که گم کردی را در نظر داریم.
هوش مصنوعی: هر که از این درس عبرت گرفته باشد، باید تعجب کند که چگونه برخی افراد، به جای اینکه از آن چیزی بگیرند، چیزی را از دست میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.