گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

چنان دیدم که اندر پهن باغی

به دست آوردمی روشن چراغی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

مرا چشمی و چشمم را چراغی

چراغ چشم و چشم افروز باغی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش

 

چو دور از حاضران میرد چراغی

کشندش پیش از آن در دیده داغی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

به صد گرمی بسوزانم دماغی

به دست آرم به شب‌ها شب چراغی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

ز هر کشور که برخیزد چراغی

دهندش روغنی از هر ایاغی

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه

 

اگر نبود ترا چشم و چراغی

ز گلخن فرق نتوان کرد باغی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۵) حکایت رابعه رحمها الله

 

مگر شد رابعه در درد وداغی

که تا در گیرداز جائی چراغی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند

 

که می‌داند که هر دل چون چراغی

چه سودا می‌پزد در هر دماغی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

بهر انگشت درگیرم چراغی

ترا می‌جویم از هر دشت و باغی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

چو نه دل داری آخر نه دماغی

دبیرستان چه گیری از کلاغی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۳ - الحکایه و التمثیل

 

همه رفتند پر سودا دماغی

فرو مردند چون روشن چراغی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴ - در فضیلت امیرالمؤمنین عمر فاروق

 

چه برخیزی بخصمی چراغی

که روشن زوست چون فردوس باغی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

شه آن ناحیت را بود باغی

ز حوضش چشمهٔ گردون چراغی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

چو بر عشقست پروانه دماغی

گزیرش نبود از روغن چراغی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم

 

تو در مشکوة حسنی چون چراغی

چراغ شاخسار هشت باغی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

نهادند آن گهر همچون چراغی

که روزی شد، شبی چون پرّ زاغی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر

 

همه شب خاک بیزی با چراغی

ز دود و گرد بگرفته دماغی

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

دگر آن روغنش گر در چراغی

بمانی و بسوزیش چو داغی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode