نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
نهان کی باشد از تو جلوهسازی
که در هر بیت گوید با تو رازی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
نواها مختلف در پردهسازی
نوازش متفق در جان نوازی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
گرفتم در کنار از دلنوازی
به موری چون سلیمان کرد بازی
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - در مدح بهرامشاه
همیشه قدر و عمر شاه عالم
خداوند جهان سلطان غازی
چو اوج مشتری باد از بلندی
چو دوران فلک باد از درازی
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
الهی بر همه دانای رازی
بفضل خود ز جمله بینیازی
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
که تا برهد ز دست عشق بازی
کند بر شکل مردان سرفرازی
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
چو کرد او جامهٔ من نانمازی
عصائی خورد از من نه ببازی
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ
چنان پنداشت آنمرد نمازی
که هست آن کاملی در کارسازی
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه
که با توریت ممکن نیست بازی
مگر خود را جهود صرف سازی
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۹) گفتار آن مجنون در نمازی که یک نان نیرزد
نمازت چون چنین باشد مجازی
بوَد اندر حقیقت نانمازی
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱۰) حکایت دیوانه و نماز جمعه
یکی دیوانه بود از اهل رازی
نکردی هیچ جز تنها نمازی
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۵) حکایت حسین منصور حلاج بر سر دار
که گر از خون وضوی آن بسازی
بود عین نمازت نانمازی
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۸) حکایت نابینا با شیخ نوری رحمه الله
تو گر در دوستی جان در نبازی
ترا آن دوستی باشد مجازی
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی
بدل میگفت کای مشغول بازی
چو ترسا دوستی آمد مجازی
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید
اگر سر تا بگردون برفرازی
وگر خود را وطن در چاه سازی
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید
ترا گر بی سری ور سرفرازی
بیک نرخ آیدم در بی نیازی
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما
ازو پس رابعه پرسید رازی
که چه خوردی تو گفتا پی پیازی
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن
مگر سلطانِ دین محمودِ غازی
به تیزی با سپه میراند تازی