رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
همم با دیر و هم با کعبه کار است
که هرجا پرتوی از روی یار است
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸
به هجرم صبح روشن شام تار است
لبم نالان و چشمم اشکبار است
مرا از شام هر شب تا سحرگاه
به یادت دیدگان اختر شمار است
چو در راه صبا زلف پریشانت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
مرا امروز اختر سازگار است
زمین پامرد و گردون دستیار است
سعادت همدم و دولت هم آغوش
که آن زرین میانم درکنار است
زهی یاری که کینش بی ثبات است
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
مرا بس شکرها از کردگار است
که یارم در بر و غم بر کنار است
اگر سنگ از فلک بارد چه تشویش
حضور دلبرم رویین حصار است
به پای دوست نبود جز تو در دست
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
مرا چون تو یاری غم گسار است
به غم شادم ور افزون از شمار است
الا ای گلستان اهل معنی
که گل های تو با آسیب خار است
به جام از شیر و شهدم گر شرابی است
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - بهاریه و مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)
غم امسالم افزونتر ز پار است
که در ماه محرّم نوبهار است
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - بهاریه و مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)
شقایق گر، زبی آبی نزار است
همانا حلق طفل شیرخوار است
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - بهاریه و مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)
«وفایی» بیوفا این نوبهار است
بهار گلشن دین پایدار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۱۹
تو که ای دل مکان در کوی یار است
تو که روز و شبان آنجا قرار است
تو که با فایزت نبود علاقه
بگو دیگر تو را با ما چه کار است؟
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۲۲
مرا این زندگی از بوی یار است
وگرنه جان بدین پیکر چه کار است؟
کنون که هست فایز زنده ز آنست
دو چشم و دل به راه انتظار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۵۴
بهشت است این زمین یا کوی یار است
که خاکش نافه مشک تتار است
حدیث سلسبیل و حور فایز!
بیان صورت و لبهای یار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۵۵
نه قامت، تازه سرو جویبار است
نه نرگس، چشم آهوی تتار است
حدیث سلسبیل و حور فایز
بیان صحبت لبهای یار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۶۳
دلم را تیر مژگانت شکار است
نه مجبوریست دل خود خواستار است
مکش از سینه فایز خدنگت
که این ز آن دست و بازو یادگار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۶۹
شب ابر است و دنیا تیره تار است
خیالم پاسبان کوی یار است
پلنگ نفس فایز سینه بر خاک
بکش جانا که هنگام شکار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۷۸
ندانم چون کنم دل بی قرار است
به چشمم روز روشن شام تاراست
ندانم راز دل با کی بگویم
دو چشمم فایز اینک اشکبار است
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » نسخه بدلهای دوبیتیها » شمارهٔ ۳
بهشت است این زمین یا کوی یار است
که خاکش نافه مشک تتار است
اگر فایز بود مدفون آن خاک
نه بیمش از سوال و نه فشار است
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۴ - نسبنامه
کمالالدین هم از وی یادگار است
که نسل سیم از آن شهریار است
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۶۹ - جهتاالضیق والسعه
ز اسماء و صفات او اعتبار است
ظهورش در مظاهر آشکار است
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۴ - ربالارباب
خود آن نسبی بمحض اعتبار است
بخارج زو نه عینی بر قرار است