گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

جهان پر شیشه بر هم نهادست

اگر سنگی زنی بر تو فتادست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

چنین عمری کزو جان تو شادست

چو مرگ آید بجان تو که بادست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

ترا این مرگ هم پیشت نهادست

ولی روزی دو از پس اوفتادست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

نصیبت گر ترا صد سال داده‌ست

دمی حالیست دیگرجمله بادست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

گر ازین گونه کاری سخت یادست

که فرزندان آدم را فتادست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل

 

تو سگ را بند کن روزی نهادست

که گردن بستهٔ با سگ گشادست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

که این طفل گرامی شاهزادست

ز شاهی در گدایی اوفتادست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

ززرّ و جامه چندانش بدادست

که گویی دختر قیصر نژادست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

چنانم آتشی در دل فتادست

که گر، دم میزنم چون تفّ و بادست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

سیه شد چون نظر بیتو گشادست

دلم زین غصّه داغش بر نهادست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید

 

ترا این بکر معنی دست دادست

که حق در دیدهٔ جانت نهادست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید

 

خطاب دوست ما را در نهادست

نهادم اندر اینجا داد دادست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode