گنجور

 
۱
۲
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸

 

خوشا وقتا که وقت نوبهار است

مساعد روز و میمون روزگار است

زمین چون لعبت شمشاد زلف است

جهان چون کودک عنبر عذار است

کجا پایت برآید گلستان است

[...]

۴۹ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵

 

زهی در غمزه چون هاروت ساحر

به نور چهره همچون زهره زاهر

به چهره جسته ای آزار زهره

به غمزه برده ای بازار ساحر

جمالت عنصر حسن است و در حسن

[...]

۲۹ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

شکر بارد همی از ناردانش

قمر تابد همی از گلستانش

شکر طعم و قمر نور است طبعم

همه ساله ز وصف این و آنش

کمر بر خیزران بسته ندیدی

[...]

۲۹ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷

 

دلم را دیده عاشق کرد عاشق

که دل را عشق لایق بود لایق

مراد از دیده معشوق است معشوق

دلم پیوسته عاشق باد عاشق

بدان دلبر سپردم دل که دارد

[...]

۲۶ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴

 

نباشی یک زمان از عشق خالی

که دایم در بلای زلف و خالی

کرا در سر خرد باشد، ندارد

سر از سودای زلف و خال خالی

همی تا عارض چون بدر بینی

[...]

۴۴ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

دلم بی روی تو خرم نباشد

چو دلبر نیست دل بی غم نباشد

اسیرم عشق را، غمگین ازآنم

اسیر عشق را غم کم نباشد

به بوسی مرهمی نه بر دل من

[...]

۵ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

همه مقصود ما شد راست امروز

که آن مقصود دل با ماست امروز

گر آراید بهار نو جهان را

جهان را روی او آراست امروز

دلم دی وصل او حاجت همی خواست

[...]

۹ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

سپهر نیکویی را مهر و ماهی

جهان بدخویی را سال و ماهی

چنین در نیکویی تا کی فزایی

چرا از بدخویی لختی نکاهی؟

نه بی وصل تو روزم را سپیدی‌ست

[...]

۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

نگارا صد هزاره گر دلستی

نشان عشق تو بر هر دلستی

سه بوسه زان دو لب دادی به یک دل

دریغا گر تنم یکسر دلستی

کنون از بی دلی بی بوسه ماندم

[...]

۵ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲

 

رئیس و سید شرق و خراسان

جمال تو سعادت را سعادت

چو خواهی کت سعادت بیش گردد

همی کن مر سعادت را اعادت

همه شغل تو در علم است و در عدل

[...]

۹ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲

 

اگر چه هست جان اندر تن ما

نمی دانند دانایان که جان چیست

چو کس بر آسمان از ما نبوده ست

چه داند کز بر هفت آسمان چیست

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶

 

فرو بارید طوفان بر سر من

چو از پیری مرا مجروح شد روح

بماندم از قدم تا فرق در غرق

کزین طوفان نه کشتی ماند نه نوح

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۴

 

به برنایی چنان بردم گمانی

که گر دلبر نیابد دل بمیرد

کنون چون روز پیری روی بنمود

همی از روی دلبر دل بگیرد

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷

 

بیار ای ساقی خورشید چهره

میی کو صفوت از خورشید دارد

چه خورشیدی کزو چون خورد مفلس

تو گویی نعمت جمشید دارد

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸

 

سرشکی کز غم معشوق بارم

همه رنگ لب معشوق دارد

شنیدستی به گیتی هیچ عاشق

که از دیده لب معشوق بارد

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۱

 

به روز از بیم دشمن شاد گشتن

غم دل پیش کس گفتن نیارم

ز بیم خواب بد دیدن به شب ها

اگر خوابم بود خفتن نیارم

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۳

 

اگر پیری مرا در خانه بنشاند

بسا رنجا کز آن آسودم اکنون

نبینم هر کرا طبعم نخواهد

چو نیکو بنگری بر سودم اکنون

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶

 

سه چیز است آنکه نزدیک خردمند

شود زان هرسه حاصل انس ایشان

یکی باده است و دیگر دفتر علم

سه دیگر صحبت یاران و خویشان

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳

 

گر از مشک جوانی دور ماندم

دلم خو کرد با کافور پیری

ستایش از جوانی بر من اکنون

کزو شد عارضم پر نور پیری

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱

 

فلک بدعهد و بس نااستوار است

همه کار جهان ناپایدار است

هوایی دارد و آبی زمانه

که با طبع جهان ناسازگار است

۲ بیت
ادیب صابر
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۴