گنجور

 
ادیب صابر

همه مقصود ما شد راست امروز

که آن مقصود دل با ماست امروز

گر آراید بهار نو جهان را

جهان را روی او آراست امروز

دلم دی وصل او حاجت همی خواست

رواگشت آنچه دی می خواست امروز

چو فر روی او امروز اینجاست

جمال نو بهار اینجاست امروز

زپیش او چو او بنشست با ما

غم نادیدنش برخاست امروز

هر آن شادی که از عالم نهان بود

از آن بر روز ما پیداست امروز

پری می گفت از او نیکوترم من

پدید آمد دروغ از راست امروز

گر اقبال مرا فرداست وعده

مرا با وصل او فرداست امروز

چو ما درسایه اقبال شاهیم

همه اقبالها ما راست امروز