سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - در مدح امام برهان الدین گفته در بغداد
امام عالم و برهان دین لسان الحق
توئی که خامه ز مدح تو مشکبار شود
گمان مبر که ز صدر تو خادم داعی
همی به جای دگر جز باضطرار شود
بدان خدای که در کارگاه قدرت او
[...]
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴۵
پناه ملت و راعی خلق نصرة دین
تویی که چرخ به نام تو نامدار شود
بنای شرع به سعی تو مرتفع گردد
اساس عدل به ملک تو استوار شود
چو در شب حدثان صبح دولتت بدمید
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳
پناه ملک سلیمان ملاذ اهل زمان
توئی که ملک ز نام تو نامدار شود
فرود دست تو بیندش اگر کسی به مثل
به پای وهم بر این نیلگون حصار شود
سپهر پیش سراپرده جلالت تو
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸
به عزم گشت چو آن نازنین سوار شود
هزار خسته دلش خاک رهگذار شود
پی شکار چو راند برون رود آهو
به پیش راه وی از دور تا شکار شود
چنان به فکر رخش نازک است خاطر من
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷۲
کسی که کشته آن تیغ آبدار شود
اگر چه قطره بود بحر بیکنار شود
محیط حسن ز خط عنبرین کنار شود
عقیق لب ز خط سبز نامدار شود
اگر به صید زبون تیغ او کند اقبال
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۷۰
به تیغ هر که شود کشته پایدار شود
رسد چو قطره به دریا یکی هزار شود
ز چارپای عناصر پیاده هر کس شد
به یک نفس چو مسیحا فلک سوار شود
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸
بتاب عارض تا مهر جان بهار شود
بتاب زلفان تا لیل دل نهار شود
تمام روی تو نتوان بیک نظر دیدن
اگرچه بهر نظر چشم کس چهار شود
ستارهٔ بنما یا هلالی از رویت
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹
سوار شو که جمالت یکی شود
خوش آب و رنگ شود چون نگین سوار شود
ز تار زلف دل ما به دام شانه فتاد
که مرغ رشته به پا صید شاخسار شود
به دلخراشی هر خار بایدم تن داد
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چونگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چو نگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چونگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چو نگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چو نگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چونگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چونگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چونگارین رخ نگار شود
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید
مگر که خان حقایق نگار یار شود
که کار من چونگارین رخ نگار شود
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱ - سید سلام
سرم به زیر قدوم تو گر غبار شود
ز یمن مقدم تو خوان من مزار شود
یکی گذر به سر تربتم که بعد از مرگ
ز خاک من به رهت نرگس انتظار شود
دمی به سوی چمن بگذر و تماشا کن
[...]