گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۷ - ایضاً له

 

کریم عرصۀ عالم جهان لطف و کرم

زهی خجل ز سخایت روان حاتم طی

خلاف رای تو بیرون کشد به دست فنا

ز پشت مهرۀ چرخ ستیزه رو رگ و پی

خمیر مایۀ قهر تو من علیها فان

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۸ - ایضا له

 

منم آن چشمۀ خورشید گاه نظم سخن

زشرم آتش طبعم غرق شود در خوی

ز دل برون کند آن تلخی که عادت اوست

بیاد لفظ من ار در پیاله ریزی می

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۹ - ایضا له

 

شهاب دین که زبانم پر از مدایح تست

زهی که هست ز تو جان فضل را شادی

به دست عقل زبان خیال دربستی

به نوک کلک در سرّ غیب بگشادی

گشاده گشت بیک ره طلسمهای علوم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۱ - وله ایضا

 

زهی شکوه تو از روی ملک رنگ زدای

ضمیر تو بهمه کار خیر راهنمای

تویی که هست ترا آفتاب در سایه

تویی که هست ترا روزگار دست گرای

هوای دولت تو دوست ساز دشمن سوز

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۹ - ایضا له

 

جهان لطف و کرم افتخار اهل قلم

که نیست فضل و هنر را به از تو غمخواری

نه هرگز از تو رسیده به مویی آژنگی

نه هرگز از تو رسیده به موری آزاری

کجا حکایت آزاد مردی تو رود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۰ - در مدح صدر قوام الملّة و الدّین ابراهیم بنداری گوید و به دمشق فرستد.

 

نسیم باد صبا هیچ عزم آن داری

که این تکاسل طبعیّ خویش بگذاری

به پای تو چو دو گامست طول و عرض جهان

به گاه قطع مسافت ز تیز رفتاری

توقّعی ز تو دارم ز روی همنفسی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۴ - وله ایضا

 

جهان فضل و فضایل امام ربّانی

که قایمست بتو قوّت مسلمانی

شهاب چرخ شریعت که گشت خاکستر

ز تاب نور ضمیرت نفوس شیطانی

برای تحفۀ جان می برند دست بدست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۷ - ایضا له

 

اگر کسی پسری را از آن تو بکشد

به عمر خویش ره لعنتش رها نکنی

اگر کشندۀ فرزند مصطفاست یزید

حدیث لعنت و نفرین او چرا نکنی؟

تو بر کشندۀ فرزند خود مکن لعنت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۸ - و قال ایضاً

 

بلند قدرا آنی که در علاج نیاز

مفید تر زثنای تو نیست افسونی

از آْشیان تو هر هدهدی سلیمانی

بر آستان تو هر بنده یی فریدونی

در اضطراب از آن کف همی زند بر کف

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۵ - و قال ایضا

 

غریب و خسته و درمانده ام خداوندا

ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست

چو لاله غرقه بخونم در آتش شوقت

نسیم لطفی از عالم بقا بفرست

ببوی رحمت تو بنده کرد جان بازی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱۶ - و قال فی التهدید

 

زمن کدام کریم حلال زاده بود

که یک دو بیتک باصدر محترم گوید

که خادم ارچه ار آنجا که نیک ذاتی اوست

بدنسبت شعر افحش و هرزه کم گوید

ولی ز روی مکافات طبع هم گه گاه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱۸ - و قال

 

زهی سپهر محلی که دون رتبت توست

هرآنچه عقل زاقسام آفرین داند

تویی که شخص هنر از طوارق حدثان

حریم جاه ترامعقلی حصین داند

بدان نشاط فلک گرد خویش میگردد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱۹ - و قال ایضاً

 

آیا ستوده خصالی که بر سپاه نیاز

همیشه خیل عطای تو هست مستولی

از آن سؤال که در خدمتت اشارت رفت

جواب باز ده ارفملیت ورقولی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا

 

شگرف برگ نها دست دررزان انگور

در خزانه گشادست بر خزان انگور

نگر نگر که ز یک دانه ها هزاران شاخ

ز سوی ساحل بحرین کاروان انگور

بدر لؤلوی خوشاب پیش تخت عریش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۳۱ - و له ایضاً

 

گشاده در مه مهراز رخان نقاب انگور

نموده عقد پراز لؤلؤ خوشاب انگور

فراز دیدۀ مخمور خوب می بندد

زشعرم مسکی و مخمری دو صد نقاب انگور

.............................................

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۷
۸
۹
sunny dark_mode