بلند قدرا آنی که در علاج نیاز
مفید تر زثنای تو نیست افسونی
از آْشیان تو هر هدهدی سلیمانی
بر آستان تو هر بنده یی فریدونی
در اضطراب از آن کف همی زند بر کف
که هست دریا از دست تو چو مغبونی
چنان زجود تو کان طیره شد که برناید
بزخم نشتر خورشید ازرگش خونی
ز دیده خون شفق هر شبی براند چرخ
زبیم آنکه کند قهر تو شبیخونی
زبهر فربهی مسند تو ساخت قضا
زخون خصمت واز خاک تیره معجونی
اگر بسعی عصایی ز پارۀ سنگی
روانه می شد آیی بصحن ها مونی
عجب مدار که از معجز سرانگشتت
شود زسنگ نگینت گشاده جیحونی
بحکم جزم کنم دور چرخ را محجور
اگر بوم ز جناب تو نیم مأذونی
ز دست بوس تو من کی طمع بریده کنم ؟
که پای قدر تو برسد همی چو گردونی
چگونه من ز سخایت کنم امل کوتاه
زنعمت تو بگردون رسیده هردونی
چو آفتاب خداوند کیمیاست کنون
زسایۀ تو هرآنجا که بود وارونی
کسی که بر سر او سایۀ همای افتاد
ز روی فالش گویند : کاینت میمونی
ز سایۀ تو بدیدم بچشم خویش که هست
به از هزار هما سایۀ همایونی
گمان می برم که هم ایدون فروشوند بخاک
که هر یکی شده اند از زر تو قارونی
روا مدار که بازی همی کنند بزر
چو سکّه سرزده یی و چو کوره مابونی
بچشم لطف نگر در عروس خاطر من
غنوده در تتق مدح تو چو خاتونی
معانی سخنم در مضیق هر حرفی
چنان که در شکم ماهیست ذوالنّونی
مرا از بخشش تو شکرهای بسیارست
کزوست خطّ من از هر کمی و افزونی
ولیک وقت چنین است و حال میدانی
که من نه مدّخری دارمن و نه مخزونی
نه هیچ وجه درآمد نه راه بیرون شو
نه از مضیغ حوادث گذر به بیرونی
ملوک را چو ز انعام تست وجه معاش
من گدا ز که دارم امید ماعونی؟
بکش صداع گدایان چنانکه ناز ملوک
و گرنه باز ز سر گیر وضع قانونی؟
چو در ترازوی مدحت بوزن آوردم
هزار معنی مطبوع هر یک از گونی
توقّعست که بر سکّۀ عنایت تو
زبهر بنده بطبع آوردند موزونی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ستایش و توصیف ویژگیهای برجسته یک فرد (احتمالاً یک پادشاه یا شخص مهم) پرداخته و از او به عنوان منبع نعمت و قدرت یاد میکند. گوینده به قدرت و شکوه این شخص اشاره دارد و میگوید که هیچ چیز نمیتواند به اندازه او در رفع نیازهای مردم موثر باشد. همچنین از زیبایی و کرامت او و تأثیر او بر جهان و دیگران سخن میگوید.
شاعر به طور خاص به نعمتهای حاصل از حضور این شخص میپردازد و روابط میان او و دیگران را به نوعی توصیف میکند که نشاندهنده وابستگی و ارادت مردم به اوست. او میگوید که در این ناامیدی و بیپناهی تنها به او امید دارد و به نوعی وزنهبرداری از مدح این شخص را به چالش میکشد.
در نهایت، شاعر از این فرد تقاضا میکند که به نیازهای او توجه کند و به او توجه نماید تا زندگیاش به خوبی سپری شود. این شعر پر از استعارهها و تشبیههای زیباست که نشاندهنده عمق احساسات شاعر و ارادت او به فرد مورد ستایش است.
هوش مصنوعی: کسی که در برطرف کردن نیاز دیگران موثرتر از ستایش تو باشد، از ارزش بالاتری برخوردار است.
هوش مصنوعی: هر پرندهای که از لانه تو پرواز کند، همچون سلیمان با شکوه است و هر انسانی که به تو نزدیک میشود، مانند فردوسی بزرگ و محترم خواهد بود.
هوش مصنوعی: شخصی در حالتی از نگرانی و اضطراب، دستانش را به هم میزند و به نشان خستگی و پریشانی به دریا اشاره میکند، در حالی که میداند کنترل او بر اوضاع از دست رفته است و خود را در موقعیتی شبیه به کسی میبیند که در حال غم و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: به خاطر تضرع و زاری تو، حالتی به وجود آمده است که حتی آفتاب هم نمیتواند از اثر زخم بر جان تو کم کند و زخمهایت همچنان عمیق و خونین باقی میمانند.
هوش مصنوعی: هر شب، از چشمان من مانند خون غروب آفتاب، آسمان پریشان میشود؛ زیرا من نگران تو هستم و از آن کسی که میتواند بر من قهر کند، میترسم.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن قدرت و شرافت تو، تقدیر از خون دشمنات و از خاک تیره خمیرهای ساخته است.
هوش مصنوعی: اگر عصایی از سنگ بود و به حرکت درآمده، به صحن ها می آمدی و در آنجا می ماندی.
هوش مصنوعی: تعجب نکن که معجزهای به وسیله انگشتان تو از سنگی به جواهر دریا شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: با قاطعیت ادامه میدهم که دور چرخ روزگار را محدود میکنم، اگر از جانب تو امتیاز و اجازهای نداشته باشم.
هوش مصنوعی: از عشق و محبت تو چطور میتوانم امیدم را قطع کنم؟ که نعمت و بزرگی تو مانند دایرهای بیپایان است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از بخشندگی تو سخن بگویم، در حالیکه آرزوی من به نعمتهای تو رسیده است و دیوانگی من بیش از این نیست.
هوش مصنوعی: جلوهٔ پرنور تو مثل خورشید است و هر جا که تو حضور داری، سایهها برعکس و معکوس میشوند.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش خوششانسی و برکت به او روی آورده، به او میگویند: تو خوشبخت و شاد و مثل میمون با نشاطی.
هوش مصنوعی: به چشم خود دیدم که سایه تو از هزار سایه هما، که پرندهای بلندمرتبه و شاهانه است، بهتر و باارزشتر است.
هوش مصنوعی: من فکر میکنم که هر کسی به نوعی از ثروت تو در حال رنج بردن است، بهطوری که همه تبدیل به افرادی مانند قارون شدهاند که خود را در خاک مدفون کردهاند.
هوش مصنوعی: اجازه نده که دیگران با تو بازی کنند، مانند سکهای که به زمین افتاده و چهرهاش مشخص نیست یا مانند فردی که در آتش گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: به نرمی و با محبت به آن چیزی که در دل من نشسته و به یاد تو خوابیده است، بنگر. مدح و ستایش تو برای من مانند زینتی ارزشمند و زیباست.
هوش مصنوعی: سخنان من در هر کلمهام چنان محدود و فشرده است که مانند معنایی پنهان در دل ماهی است.
هوش مصنوعی: من به خاطر لطف و بخشش تو بسیار سپاسگزارم، زیرا این بخشش باعث شده است که از هر کمبود و نواقصی که دارم، تا حدی رفع شود.
هوش مصنوعی: اما اکنون زمانی است که میدانی من نه کسی برای پنهان کردن داراییهایم دارم و نه ذخیرهای برای این زمان.
هوش مصنوعی: در زندگی نه راهی برای ورود به خوشبختی وجود دارد و نه راهی برای فرار از مشکلات. هیچ راهی برای گذر از دشواریهای زندگی نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که نعمتها و ثروتهای تو به خاطر مقام و قدرتی است که داری، من که در وضعیت کنونیام مثل یک گدا هستم، از چه کسی باید انتظار یاری و کمک داشته باشم؟
هوش مصنوعی: باید به شکلی با مستمندان و گدایان برخورد کنی که مانند رفتار با شاهان عیاش باشد، در غیر این صورت باید دوباره به قوانین و مقررات قبلی برگردی.
هوش مصنوعی: وقتی که مضامین زیبا و شیرین را در مدح و ستایش وزن میکنم، هزاران معنی دلپسند و جذاب از هر نوعی به دست میآورم.
هوش مصنوعی: انتظار داری که لطف و توجه تو بر زندگی بنده تأثیر بگذارد و او را به آرامش و تعادل برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.